۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

هم نوائی شبانه اکستر چوبها



"تاریخچه زن مدرن ایرانی‌ بی‌ شباهت به تاریخچه اختراع اتومبیل نیست. با این تفاوت که اتومبیل کالسکه‌ای بود که اول محتواش عوض شده بود (یعنی‌ اول اسبهاش رو برداشته به جای آن موتور گذاشته بودن) بعد کم کم شکلش متناسب  این محتوا شده بود و زن مدرن ایرانی‌ اول شکلش عوض شده بود و بعد، که به دنبلا محتوای مناسبی افتاده بود، که کار بیخ پیدا کرده بود. (اختراع زن سنتی‌، هم که بعد‌ها به همین شیوه صورت گرفت، کارش بیخ کمتری پیدا نکرد).
این طور بود که هر کس، به تناسب امکانات و ذائقه شخصی‌، از ذهنیت زن سنتی‌ و مطالبات زن مدرن ترکیبی‌ ساخته بود که دامنه تغییراتش، گاه، از چادر بود تا مینیژوپ.
می‌خواست در همه تصمیم‌ها شریک باشد اما همهٔ مسئولیت‌ها را از مردش می‌خواست. می‌خواست شخصیتش  در نظر دیگران جلوه کند نه جنسیتش اما با جاذبه زنانهش به میدان میامد. مینیژوپ میپوشید تا پاهایش را به نمایش بگذرد اما اگر کسی‌ به او چیزی میگفت، از بی‌ چشم و روی مردم شکایت میکرد. طالب شرکت پایاپا مرد در امور خانه بود اما در عین همان حال مردی را که به این اشتراک تن میداد ضعیف و بی‌ شخصیت قلمداد میکرد. خواستار اظهار نظر در مباحث جدی بود اما برای داشتن یک نقطه نظر جدی کوششی نمیکرد. از زندگی‌ زناشوی ناراضی بود اما نه شهامت جدا شدن داشت، نه خیانت. به برابری جنسی‌ و ارضای متقابل اعتقاد داشت اما، وقتی‌ کار به جدای می‌کشید، به جوانیش که بی‌ خود و بیجهت پای دیگران حرام شده بود تأسف میخورد."  
.............
" حس شهادت طلبی و مظلومیت، که مشخصه‌ای کاملا ایرانی‌ است، هیچ گاه در طول تاریخ اجازه نداده است تا مسایلی را که با یک سیلی حل میشود به موقع رفع و رجوع کنیم؛ گذاشته ایم تا وقتی‌ که کشت و کشتار هم حل نمی‌شود خونمان به جوش آید و همه چیز را به آتش بکشیم و هیچ چیزی را هم حل نکنیم."
این دو، قسمت‌های از کتاب "هم نوائی شبانه اکستر چوبها" اثر رضا قاسمی است که برنده جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۰ بنیاد گلشیری، رمان تحسین شده  سال ۱۳۸۰ جایزه مهرگان ادب، برنده بهترین رمان سال ۱۳۸۰ منتقدین مطبوعات بوده است.
البته کتاب، کتاب آسونی برای خواندن نیست ولی‌ جالب و متفاوت است. نثرش تقریبا روونه ولی‌ پر مفهوم که شاید مرتبط ساختن تیکه‌های داستان زمان بر باشه.
البته من هنوز کتاب رو تمام نکردم ولی‌ دوست داشتم که این چند تیکه رو که خیلی‌ جالب بود رو با شما تقسیم کنم.


۲ نظر:

ناشناس گفت...

Baz yek harfhay cherti rajeb be Janan Iran zadid ha. Zan irani ra be Mashin moghayese kardan faghat kare Marde irani ast.

مهسا گفت...

دوست ناشناس ای کاش که قبل از گذاشتن نظر مطلب قبلی من "تجربه من - برداشت شما را می خواندبد. منظورم اینه که کل را در یابیم نه جز را.