۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

خانوما، آقایون



خانوما، آقایون قسمتون میدم به جون اون کسی‌ که بهش اعتقاد دارین به این حرف من حسابی‌ فکر کنین و گوش بدین،
اگر زنین، مردی و حس مسئولیت، حس غرور از پشتوانه خانواده بودن رو هیچ وقت و به هیچ طریقی از مردتون نگیرین.
و اگر مردین، به هیچ عنوان حس اعتماد به نفس، استقلال رو از زنتون نگیرین.
فقط یه لحظه فکر کنین که اگر خدای نکرده زبونم لال تحت یه شرایطی مجبور به طلاق، جدای شدین یا باز هم خدای نکرده، مریض شدین یا از این دنیا رفتین، اون کسانی‌ که بعد از شما باقی‌ میمونن چه جوری باید بدون شما زندگی‌ کنند؟؟؟ چه جوری باید از نظر عاطفی، مالی‌، اجتماعی، بار خودشون و بچه‌ها را بکشن؟ زندگی‌ همین هست چه خوشمون بیاد چه بدمون بیاد، همیشه عزیزترین کسانمون در لحظاتی که فکرش رو نمی‌کنیم مارو ترک می‌کنن یا مریض میشن، به خصوص امروز روز که بیماریهای که منتهی‌ به مرگ میشه و علاج نداره و یا دوران بیماری گرون داره خیلی‌ خیلی‌ زیاد شده مثل، سرطان، دمنشیا،....و متاسفانه ما هیچ کاری از دستمون بر نمیاد به غیر از این که با شرایط کنار بیایم. البته خوب خیلی‌ از ادامها هم هستن که همیشه همه کس رو مقصر میدونن، یا نمی‌تونن که بپذیرن و خودشون با بیماریهای دیگه مثل افسردگی مواجه میشن.
نمیدونم چرا ولی‌ این از خصوصیت ما ایرانی‌ هاست که وقتی‌ میبینیم یکی‌ از عهده همه چی‌ داره بر میاد خودمون رو کنار میکشیم و یواش یواش این میشه عادت هر ۲ طرف، یا این که یکی‌ از طرفین از قصد و با هدف، طرف مقابل رو به نوعی سرکوب میکنه تا همه قدرت دست خودش باشه. و خیلی‌ کم پیش میاد که زن و شوهر به طور مساوی از همه چی‌ آگاه باشن و مسول. و ما هیچ وقت اون آینده نگری و پیشبینی‌‌های لازم رو نمی‌کنیم که مشکلات خانواده بعد از مرگ یا بیماری ما به حداقل برسه.
آرزو می‌کنم که این شرایط برای هیچ کس پیش نیاد ولی‌ زندگی‌ تعارف سرش نمی‌شه و چه خوبه که تا اونجا که می‌شه برای هر اتفاقی‌ خودمون رو آماده کنیم تا وقتی‌ که مشکلی‌ پیش اومد کمترین خرابی‌ رو داشته باشه.



هیچ نظری موجود نیست: