۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

سریال "سکس اند سیتی" یکی‌ از سریال‌های محبوب من است. شاید هر قسمت این سریال رو من چندین بار دیده باشم و هر بار هم یه چیز جدید ازش میگیرم. این سریال داستان ۴ تا دوست دختر هست یکیشون مسول روابط عمومی، یکی‌ دیگه متخصص نمایشگاه هنری و نقاشی، یکی‌ وکیل، و آخری نویسنده یه ستون روزنامه هست.
کلّ داستان از زبون این خانوم نویسنده روایت میشه و هر قسمت یه داستان جدید داره. همونطور که از اسم سریال پیداست بیشتر راجع به مسائل سکسی‌ این ۴ نفر و در مجموع خانمها است. چیزی که من رو جذب میکنه اینه که توی این سریال این ۴ نفر با وجود تفاوت شخصیتی‌ و اندیشه‌ای که با هم دارن ولی‌ دوستان خیلی‌ خوبی‌ هستن و حسابی‌ از هم حمایت می‌کنن، و نکته جالبترش اینه که خیلی‌ صریح راجع به نیاز‌هاشون حرف میزنن ولی‌ در عین حال یه ظرافت، صراحت و شاید نجابتی توی روند سریال وجود داره. درسته که همین خانوم نویسنده در یکی‌ از قسمتهای سریال میگه" نیویورک ۲ میلیون مرد مجرد داره و من با بیشترشون رابطه داشتم!!!!!"
بگذریم بحث من روی این سریال نیست این فقط یک انگیزه‌ای بود برای بحثی‌ که مدتهاست در ذهن منه. وقتی‌ که من ایران بودم دوستی‌ بود که راجع به علل طلاق در ایران تحقیق میکرد و به همین دلیل به خیلی‌ از پرونده‌های که منجر به طلاق شده بودند دسترسی‌ داشت و یک آمار جالبی‌ داشت که تقریبا در ۸۰% پرونده‌ها یکی‌ از علل طلاق مساله رابطه زناشوی بوده. که در بیشتر اونا مردان معترض بودن به سردی خانوماشون.
همین الان شاید خیلی‌ از شما‌های که این رو میخونین رنگ به رنگ بشین و خجالت بکشین یا .....فکر کنین که من چه آدم بی‌ نزاکتی هستم ولی‌ خوب هیچ کدوم از این چیزا واقعیت رو تغییر نمیده.
البته این مساله هم در تخصص من نیست فقط چند نکته رو دوست دارم بگم و اینا چیزیه که اگه آدم یه ذره به اطراف خودش دقیق بشه میتونه بفهمه. و صد البته این حرفا از ذهن من به عنوان یک زن نتیجه گیری می‌شه شاید اگر از یک مرد بپرسیم حرفهای دیگه‌ای داشته باشه.

- در جامعه ایران با توجه به نوع فرهنگ، تربییت و اعتقادات صحبت راجع به سکس تقریبا نهی میشه. به همین ترتیب جوانان به خصوص دختران بزرگترین و مطمئن‌ترین منبع اطلاعاتی‌ خود رو که همون خانواده و معلمین هستند رو از دست میدن. هم چنین از طرف دولت هم هیچ گونه پشتیبانی‌ از طریق کمک به چاپ کتابهای آموزشی وجود نداره. آیا فقط گذراندن یه واحد درسی‌ در دانشگاه که اون هم بیشتر راجع به روشهای جلو گیری از بارداریه کمکی‌ به حل این مشکل میکنه؟  
-با توجه به دلیل بالا اکثر دختران با فیزیک بدن خود آشنا نیستن در نتیجه سکس براشون یک علامت سوال بزرگ هست و شاید هم حتا بعد از ازدواج هم هنوز علامت سوال باقی‌ بمونه.
- شناخت فیزیک بدن دختران در ایران با اشکالات بزرگی‌ مواجه هست یکیش همون دلیل نداشتن منبع درست هست و این که اکثرا این شناخت همراه با گمراهی و اطلاعات نادرست و مخلوط با خرافات و نظرات غیر علمیست.
-از همه وحشتناک تر زنان و دختران از زن بودن خود بسیار ناراضیند و هر چه که مربوط به زنانگی میشود هم به تابع آن‌ ناخشنود است.مثل عادت ماهیانه، سکس، حاملگی‌،.... و اگر به ریشه‌های فرهنگی‌ و تاریخی‌ نگاه کنیم کم بیراه نیست که خوب احتیاج به کار و تعلیم فراوان داره که این نوع دیدگاه از بین بره یا کمرنگ بشه. خیلی‌ از خانمها تصور می‌کنن که جزو وظایفشون اینه که بدن خود رو در اختیار شوهر قرار بدن و هیچ وقت به این فکر نکردن که این ارتباط باید ۲ طرفه باشه و اونا هم باید لذت ببرن و همین احساس اجبار باعث میشه که اونا بیشتر مفعول باشن.
و این نکته نباید فراموش بشه که روابط زناشوی بیشتر از این که رابطه‌ای فیزیکی‌ باشه بیشتر رابطه‌ای فکری و روحی‌ بین ۲ طرف است، (البته بیشتر برای خانمها) پس باید که اونا هم از نظر فکری و روحی‌ هم آمادگی انجام این کار رو داشته باشن.
-مقدمات بالا منجر به رابطه‌ای همراه با درد و تجربه‌ای وحشتناک می‌شه که خوب واضح هست زنان رو از داشتن سکس باز میداره.
-و از همه مهمتر باز به دلایل فرهنگی‌ و اعتقادی زنان قبل ازدواج از داشتن رابطه جنسی‌ منع میشن اما اکثرا همسرانشان قبل از ازدواج سکس رو تجربه کردن به خصوص با زنانی که تجربه حرفه‌ای در این زمینه دارن. بعد از ازدواج این وظیفه مردان هست که زنان خود رو قدم به قدم با این قضیه آشنا کنن و کمک کنن. متاسفانه بعضی‌ از آقایون خوب این مسئولیت رو فراموش می‌کنن!!!!!!
- کمک یا مشورت گرفتن از پزشکان و متخصصان زنان و زایمان هم میتونه کمک بسیار بزرگی به زنان بکنه. 
-شرم و خجالت و یاد نگرفتن بیان نیاز‌ها هم خوب یک دلیل دیگه میتونه باشه.
-نا امیدی از تجربه‌های اول برای خانمها هم بی‌ تاثیر نیست. این نکته نباید فراموش بشه که فقط ۱۰ % از خانمها از طریق اینترکورس ارضا میشن و اگر که آگاهی‌ نسبت به بدن و حساسیت‌ها از طریق علمی‌ شناخته بشه روشهای دیگری برای لذت بردن از سکس پیدا خواهد شد.
-انجام روابط زناشوی هم مثل خیلی‌ از چیزهای دیگه احتیاج به تمرین، آموزش و تعلیم داره.
امیدوارم که از این بحث سؤ استفاده نشه و جرقه باشه برای داشتن خانواده و روابطی‌ گرمتر و محکمتر برای همسران.

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

سالاد کلسا colsaw salad



سالاد کلسا (کلم)
- ۱/۴ کلم متوسط که شسته شده و کاملا ساطوری شده (من میریزم توی ۱۲۳)
- ۲ عدد هویج متوسط کاملا ساطوری
-۳ شاخه پیازچه ساطوری
- ۴ قاشق خامه
- یک استکان ماست یا سوس مایونز
- ۳ قاشق غذا خوری آب لیمو
- نمک و فلفل
- ۱ قاشق غذا خوری شکر
ابتدا کلم، هویج، پیازچه رو باهم مخلوط می‌کنیم.
خامه، ماست،آب لیمو و نمک و فلفل و شکر رو کاملا مخلوط می‌کنیم تا یک نواخت بشه و شکر حل بشه
سپس سوس رو با مواد دیگر قاطی‌ می‌کنیم و برای تقریبا نیم ساعت میذاریم توی یخچال.
این سالاد باید ته مزه شیرین داشته باشه. همچنین می‌توان از مقدار خیلی‌ کمی‌ کشمش هم استفاده کرد.


۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

بستنی سنتی آسان



یک روش خیلی‌ آسون درست کردن بستنی سنتّی:
این روش برای کسانی‌ که همیشه با کمبود وقت مواجه هستن یا جایی‌ زندگی‌ می‌کنن که امکان دسترسی‌ به مواد اولیه بستنی نیست، می‌باشد.
-۵۰۰ گرم بستنی وانیلی کم چربی‌
- ۱۰۰ گرم خامه
- ۴ قاشق غذا خوری گلاب (اگر جایی‌ زندگی‌ می‌کنین که گلاب در دسترس نیست میتونین از مغازه‌هایی‌ که مواد کیک میفروشن اسانس گلاب بگیرین در این صورت فقط ۱ قاشق غذا خوری از اسانس کافیست)
-زعفران دم کشیده ۴ قاشق مربا خوری
ته یک سینی کوچک یا یک ظرف لبه دار(یک ظرف به ابعاد ۲۰ در ۱۵ سنتیمتر کافیست) رو کاغذ الومینیوم میکشیم به طوری که ادامهٔ این کاغذ از لبه ظرف بیرون باشه سپس ۵۰ گرم خامه رو میریزیم روی کاغذ الومینیوم و میذاریم توی فریزر تا یخ ببنده. قطر خامه تقریبا باید ۴-۵ میلیمتر باشه.
۵۰ گرم خامه باقی‌ مانده رو با زعفران و گلاب مخلوط می‌کنیم و روی بستنی وانیلی میریزیم. بهتره که زیر ظرف بستنی از یه کاسه یخ استفاده کنیم تا بستنی همچنان یخ بمونه تا دیرتر آب بشه. بعد با هم زن یا یک قاشق این مواد رو با هم قاطی‌ می‌کنیم به طوری که کلّ بستنی رنگ زعفران رو بگیر یعنی‌ زرد بشه (کمرنگ یا پر رنگ شدن بستنی به مقدار زعفران بستگی داره شما به سلیقه خود میتونین کم یا زیادش کنین) بعد از این کار ظرف بستنی رو میذاریم توی فریزر تا خودش رو دوباره بگیره.
ظرف خامه رو بعد از یخ زدن خامه از فریزر در میاریم و ظرف رو بر میگردونیم روی یک تخته چوبی یا یک سینی بزرگتر، کاغذ المینوم که به خامه چسبیده از ظرف خارج می‌شه به شکلی‌ که کاغذ رو هست و خامه زیر. همانطور که قبلا گفتیم کاغذ الومینیوم از ظرف خامه میبایست بزرگتر میبود چون که حالا اضافه‌های کاغذ رو میگیریم کمی‌ بالا (سعی‌ می‌کنیم که کاغذ پاره نشه) و به سمت عقب میکشیم به این ترتیب خیلی‌ آسون کاغذ از خامه یخ زده جدا میشه.
سپس با یک چاقو خامه یخ زده رو به تیکه‌های کوچیک میبریم.
ظرف بستنی رو از فریزر در میاریم (باید خودش رو گرفته باشه) و با این خامه خرد شده مخلوط می‌کنیم اگر آب شد دوباره میذاریم که کمی‌ خودش رو بگیره وگرنه که می‌شه همان موقع خورده بشه (سرو بشه).




خیلی‌ دوست دارم که راجع به چند تا موضوع بنویسم ولی‌ اما.............حوصله این که بخوام کلی‌ بعدش رگهای گردن (غیرت آقایون) رو جا بندازم ندارم پس باشه واسه یه وقتی‌ که .....


۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

تفاوت از زمین تا آسمان است




امیدوارم که از خوندن این مطلب ناراحت و عصبانی نشین و با منطق قضاوت کنین من هم خودم تا همین چند سال پیش ایران زندگی‌ می‌کردم و تمام این مراحلی رو که نوشتم رو هم خودم با خانوادم تجربه کردم. در واقع این شاید سر گذشت من هم باشه.
دیروز داشتم یه سری به وبلاگ دوستان در ایران میزدم که خوب اکثرا میانگین سنی‌ ۲۲-۲۳ سال رو داشتن و اکثرا هم دانشجو. وبلاگ‌ها تقریبا همه چند خصوصیت مشترک داشتند:
۱- قاب صفحه به رنگ تیر به خصوص مشکی‌ بود
۲- همه درگیر و ناراحت و یه جورایی ناراضی و بیشتر در حال قر زدن
۳-موزیک روی وبلاگ‌ها همش غمگین بودن
۴-اکثر نوشته‌ها تک خطی‌ و بسیار غصه دار بودن و شکایت از تنهایی داشتن
تفاوت بین جوانهای ما و اینا از زمین تا آسمون است.
متاسفانه جوانهای ایرانی‌ از کودکی درگیر یه سری مسایلی هستن که هیچ ربطی‌ به سن و سال اونا نداره اما این درگیری ذهنی‌ به این معنی‌ نیست که اونا با مسئولیت بار میان بلکه فقط روحشون رو خسته میکنه در صورتی‌ که بچه‌های اینجا در مقابل همه چی‌ مسئولن و از کودکی یاد میگیرن که چه جوری کارهای خودشون رو انجام بدن، کار کنن، و کمک خانواده و اطرافیان باشن در حالی‌ که بچه‌های ایرانی‌ هیچ وقت این چیزا به گوششون هم نخورده و هم بچه‌ها و هم پدر و مادر وظیفه پدر و مادر می‌دونن که همه اینکارها رو بکنن. 
در عوض بچه‌های اینجا خیلی‌ کم اهل درس و دانشگاه هستن در حالی‌ که در ایران بچه‌ها از سال اول دبیرستان درگیر غولی هستن به اسم کنکور. تازه بعد از کلی‌ انرژی، اعصاب خورد شدن، صرف پول هنگفت،....اگر قبول بشن اکثرا مجبورن رشته رو بخونن که دوست ندارن یا در ایران امکان کار برای اون رشته نیست.و این باعث ازدیاد بیکاری می‌شه و از همه مهمتر چون کلی‌ سرمایه گذاری روی رشته تحصیلی‌ کردن دیگه حاضر نیستن که هر جای با هر حقوقی کار کنن در واقع دچار یه احساس برتری کاذب میشن و همین بیشتر باعث نگرانی و غصه اونا میشه در صورتی‌ که جوانهای اینجا ترجیح میدن که فنّ و حرفه یاد بگیرن.
بچه‌های اینجا واقعا قدر همه چی‌ رو می‌دونن حتا قدر یه مداد ۵۰ سنتی، به جای خریدن یا گرفتن کادو‌های چند صد دلاری برای هم کار دستی‌ درست می‌کنن یا می‌رن کار می‌کنن تا پول یه هدیه در بیاد. از کودکی یاد میگیرن که باید زندگیشون رو به تنهایی درست کنن و پدر و مادر فقط به عنوان راهنما هستن یا نهایتان کمک.
در حالی‌ که بچه‌های ایران تا اونجایی‌ که من میبینم همه به دنبال کفش ووو لباس مارکدار، گوشی موبایل چند صد هزار تومانی، مدرسه چند میلیون تومانی ماشین فلان کلاس بیسار..... که خوب مطمئناً پول همهٔ اینا رو پدر و مادر با هزار سختی در مییارن و برای بچه‌ها خرج می‌کنن به این امید که اونا رو خوش بخت و شاد کنن !!!!!!!!!
در حالی‌ که فراموش کردن که آدم برای زندگی‌ و شاد بودن احتیاج به هدف داره و برای رسیدن به اون هدف هم خودش باید تلاش کنه نه پدر و مادر.
من بچه‌های رو میشناسم در اینجا که ماشین پدر یا مادر رو میشورن و در ازاش پول میگیرن.
همه اینا باعث می‌شه که قدر همه چیز رو بدونن یعنی‌ اینکه قدر زندگی‌ رو بدونن.
جوانهای ایرانی‌ متاسفانه در رویا به سر میبیرن و من نمیدونم که خودشون رو با کیا مقایسه می‌کنن، مطمئناً این نتیجه نوع تربیت است و بچه‌ها تقصیر چندانی ندارن.
این خیلی‌ واضح هست که اگر من نوعی همه چیز در اختیار داشته باشم و هیچ زحمتی هم برای اونا نکشیده باشم قدرش رو نمیدونم و حوصلم سر میره، غصه دار میشم، متوقع میشم از همه، و با بقیه دوستان رقابت می‌کنم و خانواده و پدر و مادر رو مجازات می‌کنم به خاطر چیزهای که دیگران دارن و من ندارم .
ممکنه که پدر و مادر با توجه به شرایط محیط و نداشتن امنیت کافی‌ در مکانهای فنی‌ و حرفه‌ای در ایران راحت نباشن که فرزندان خود رو در گیر کنن اما مطمئن هستم که می‌تونن در محیط خانواده به فرزندان یاد بدن که چه گونه مسئول باشن. و احساس مفید بودن و این که ممکنه دیگران به ما احتیاج داشته باشن (نه این که ما همیشه به دیگران احتیاج داشته باشین) میتونه که بچه‌ها رو شاد کنه و به زندگی‌ یه معنی بده.



۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

پیتزا با نان لبنانی



چند شب پیش من مهمون داشتم و برای شام نون لبنانی خریدم، توی خونهٔ ما نون لبنانی اصلا مصرف نمی‌شه و از اون شب هم هنوز چند تایی‌ توی یخچال داشتم، فکر کردم که خوبه باهاشون پیتزا درست کنم.
پیتزای خیلی‌ اسون:
- ۱ عدد نون لبنانی
- ۱۰۰ گرم پنیر پیتزا
- ۲۰ گرم پنیر فتا (نصف قوطی کبریت)
- ۵ عدد قارچ شسته و هلالی خورد شده
-۳ تا ۴ قاشق غذاخوری خامه (انتخابی)
- ۶ عدد زیتون
- ۶ قاشق غذا خوری سوس گوجه فرنگی‌
- ۳ پره هم گوجه فرنگی‌ خشک که در روغن زیتون خوابیده (sun dried tomatoes)

فر رو روی درجه ۱۸۰ سانتیگراد تنظیم می‌کنیم


نون لبنانی این قبلیت رو داره که ۲ تیکه هست یعنی‌ اینکه قسمت‌های زیر و روی نان از هم جدا میشن برای این پیتزا احتیاج به این داریم که با یه قیچی تمیز این ۲ قسمت رو تا وسط نان از هم جدا کنیم (نان به شکل یه کیسه در میاد که دهانش باز هست). تا حد امکان نباید بذاریم که نون سوراخ یا پاره بشه.
پس از باز کردن دهان نون داخلش خامه و ۱/۳ از پنیر پیتزا رو میریزیم. ۲ دهانه نون رو به روی هم میذاریم.
روی نون رو با سوس گوجه میپوشونیم. ۱/۳ دیگه از پنیر پیتزا رو روش میپاشیم
سپس به خورد کردن بقیه مواد میپردازیم و روی نون میچینیم به طوری که از هر یک از مواد به طور تقریبا مساوی روی نون پخش بشه.
پیتزا رو به مدت ۱۰ دقیقه توی فر که از قبل گرم شده میذاریم، پس از ۱۰ دقیقه پیتزا رو از تو فر در میاریم و ۱/۳ آخر پنیر پیتزا رو روش میپاچیم و کمی‌ نمک و فلفل سیاه و اویشن روش میدیم و برای ۱۰ دقیقه دیگه میذاریم تو فر.
اووووممممممممم چبوی خوبی‌.... پیتزا حاضره، نوش جان
کسانی‌ که در ایران هستن بجای نون لبنانی از نون لواش می‌تونن استفاده کنن به اینترتیب که ۲ عدد نان لواش رو که کناره‌های خمیرش رو کندیم به روی هم قرار میدیم و روی لایه زیری ۱/۳ پنیر و خامه میدیم ودومین نون لواش رو میذاریم روش و بقیه به ترتیب بالا.


سفر به قطب جنوب



هاها دیروز از توی رادیو یک چیز خیلی‌ جالب شنیدم:
یک برنامه تبلیغی بود راجع به سفر به قطب جنوب که این سفر از سیدنی در استرلیا شروع می‌شه و کلا ۱۲ ساعت طول میکشه ۶ ساعت رفت، ۶ ساعت برگشت، و هیچ توقفی هم نداره !!!!!!!!!!!!!!! با هواپیما میرید روی قطب  از بالا عکس میندازین و دوباره برمیگردین سیدنی، و بلیط‌های این سفر از $۹۰۰ شروع می‌شه.
سفر خوش.....
داشتم فکر می‌کردم که مسافر‌های این پرواز چه کسانی‌ می‌تونن باشن؟ و چند درصد آدما از این نوع سفر خبر دارن؟
مسافرینش از تینیجر‌ها (۱۳ تا ۱۹ ساله) که فکر نمیکنم باشن، از سنین ۲۰ تا ۴۵ ساله‌ها هم مطمئناً ترجیح میدان که بقیه جاهای دیدنی دنیا رو ببینن، می‌مونه یه درصدی از آدمای مسن که همهٔ جای دنیا رو دیدن و نمیدونن که با پولشون چی‌ کار کنن و می‌رن بالای قطب جنوب یا این که باید خیلی‌ کنجکاو باشی‌ که به این سفر بری ، تازه اگر هم که از روی کنجکاوی بری ۲ دقیقه رو آسمون قطب بودن که کافی‌ نیست !!!!!!!!!!! تا اونجایی که من میدونم سفر تحقیقاتی‌ با مشاهدهٔ ۴۰۰۰ پایی‌ از توی هواپیما نمی‌شه......
پس آخه این پرواز برای کیاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!


۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه


عصاره مرغ یا گوشت chicken stock



آب مرغ یا گوشت بسیار مفید است و برای پختن خیلی‌ از غذاها می‌شه ازش استفاده کرد، به خصوص برای پختن غذای کودک
طرز تهیه آب مرغ یا گوشت:
- یک عدد مرغ درسته (که کاملا شسته و تمیز شسته باشد)
- یه بسته جعفری (حدود ۱۰۰ گرم)
- یک عدد پیاز درشت
- ۲ عدد هویج
- یک عدد سیب زمینی‌ بزرگ
- ۲ عدد کدو
- یک بوته سیر
-نصف یک استکان برنج (پاک شده و شسته شده)
- ۲ ساقه کرفس (شسته شده و کمی‌ خورد شده)
- نمک و مقدار خیلی‌ کمی‌ فلفل
یک قبلمهٔ خیلی‌ بزرگ که تمام این مواد در اون جا بشن رو برمیداریم و کلّ این مواد رو با هم میذاریم آب به حدی اضافه می‌کنیم که تقریبا روی مواد رو بپوشونه بعد قابلمه رو میذاریم سر چراغ با حرارت زیاد تا جوش بیاد. بعد زیرش رو کم می‌کنیم و میذاریم که با حرارت کم بجوشه. مواد باید کاملن پخته بشه به حدی که سبزیجاتش له میشن.
وقتی‌ که کاملا پخت و آب درون قابلمه تقریبا نصف شد زیرش رو خاموش می‌کنیم و میذاریم یه مقداری خنک بشه سپس یه آبکش با دانه متوسط بر میداریم روی یه قبلمهٔ دیگه میذاریم و محتویات قابلمه ۱ رو درون آبکش میریزیم تا یک محلول صاف ازش در بیاید و تفاله‌ها رو میریزیم دور، مرغش رو میتونیم سالاد کنیم.
این محلول بسیار مقویه چون عصارهٔ تمام مواد بالاست. این عصاره رو میتونیم که در ظرفهای کوچیکتری ریخته و در فریزر نگهداریم و هر وقت که لازم داشتیم ازش استفاده کنیم.
این محلول در انواع سوپ، خورشت، برنج (برنج‌های قاطی‌) می‌شه استفاده کرد.
این عصاره رو می‌شه با گوشت هم درست کرد اگر گوشت با استخون باشه به مراتب بهتره.


- hit it off = like each other immediately
آنی‌ از هم خوش شون اومدن
- biuld bridges = create relationships
ساختن پل ارتباطی‌
- fall in love = begin to love someone

عاشق کسی‌ شدن
- love at first sight= first time love/attraction
عشق با اولین نگاه
- hung up with someone = foolishly in love


- on the rocks = likely to fail (in relationship)
به مشکل بر خوردن در ارتباط
mend your fences = repair relationship
سعی‌ در بهبود یک رابطه
-turn back the clocks = to make things as they were in the past
(به گذشته برگشتن (جبران کردن 
- make up for lost time = do things that you were not able to do it.
جبران کردن
all along = the whole time
همیشه
- have itchy feet = want to travel
(اهل گشت و گذار (یک جا بند نبودن
 - set off /set out = start going somewhere


- show someone the door = make someone leave
کسی‌ رو بیرون کردن
- tear yourself away = to force yourself to leave someone or something
کندن از کسی‌ یا چیزی
- lay over = to stop in place while traveling


نسل من - نسل تو



یادم میاد که شنیده بودم که هر ۲۵ سال یک نسل حساب می‌شه در نتیجه تفاوت بین سلیقه، عقیده، ارزش ها،.... هر ۲۵ سال تغییر می‌کنه.
پدران و مادران ما تلاش میکردن که مانند پدران و مادرانشان بیسواد یا کم سود نباشن، حقوق اولیه مدنی یک انسان رو بشناسن و تقاضا کنن ببینن که تمدنهای دیگری غیر از تمدن چند هزار سالهٔ گرد و خاک گرفته ایران هم هست. تکنولوژی رو به ایران بیارن و پا به دنیای مدرن اما خیلی‌ خیلی‌ محدود شده بزارن.و همین تغییرات باعث سر در گمی بیشتر و درگیری در تحولات ماندگار و تاثیر گزارتری شد. به حدی در گیر شدن که فرصتی برای شناخت خیلی‌ چیزها نداشتن و وقتی‌ گردباد فرو نشست همهٔ تعاریف عوض شده بودن و اونا هم چاره‌ی نداشتن غیر از پذیرفتن و هم آهنگ شدن.
نسل بعد از اونا هم که شاید دوران به همان اندازه پر هیاهو رو تجربه کردن، آشنایی با اسلحه، شهادت، بهشت،معلولیت،....
نسل ما نسل بعد از ۲ بحران سنگین است، ما شکر گذار بودیم و مدیون و مسول بودیم. به همه سختگیری‌ها به چشم یک باید نگاه میکردیم و مطیع بودن بهمون تاکید میشد، نهایتا شاید گله‌مند از پدر و مادر که چرا ما جزو اون کسانی‌ نبودیم که بار خود رو طی اون چند سال بستن......زمان ما زمانی‌ بود که تازه مفهومی‌ به اسم شبکه مجازی شوکوفه زد که این امکان رو بهت میداد که دوستانی غیر از دوستان مدرسه و دانشگاه رو بشناسی، تازه خریدن کامپیوتر داشت زنده میشد، مردم یواش یواش فرصتی داشتن که برای پول و آینده شون برنامه ریزی کنن، ....
و این قضیه به قدری به سرعت پیشرفت که تعریف یک نسل به جای ۲۵ سال شد ۵ سال، حالا دیگه خواهر و بردار من، من رو قدیمی‌ میدونه، عقایدش زمین تا آسمون با من فرق داره، معیار‌های زندگیش، انتخاب دوست، نحو برخورد با مسائل،در خواست حق و حقوقش در زندگی‌، قبول و فریاد زدن "من" چیزی که هچوقت در ایران معنی‌ نداشته، در اختیار داشتن  تکنولوژی و استفاده زیاد از اون،به بازی نگرفتن پدر و مادر و تصمیم گیری بدون دخالت دادن تصمیم اونا، چیز هایه که باورش مشکل است اما واقعیت داره.
و من مطمئن هستم که با وجود همه نارضایتی‌‌های که از این نسل می‌شه اونا می‌تونن که تغییرات مثبتی رو برای ایران به ارمغان بیارن، اینا نسلین که تحمل سختی و مشکلات رو ندارن. مفهوم ندارم، نمی‌شه، نمیتونم رو درک نمیکنن. از نظر اونا همه چیز باید اونی‌ باشه که براشون آرامش و شادی میسازه.اما به این معنی‌ نیست که تنبل هستن نه بلکه نسلی هستن که فرصت کافی‌ داشتن که بخونن، بدونن، ببینن و بشنون و به دنبال خواسته‌هاشون باشن. این نسل به دنبال پیدا کردن روش رسیدن به هدف هست پس می‌تونن که هر کسی‌ رو متقاعد کنند، و هر مانعی رو از پیش رو بردارن.
خوشا به حالتون و موفق باشین.



۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه


فرزندانی ایرانی یا اینجایی؟



امروز تو هپروت بچه و تربیت بچه بودم و داشتم به این فکر می‌کردم که ما بچه مون رو چه جوری باید بار بیاریم؟ ماهایی که بچه نداریم و و خیلی‌ وقت هم نیست که خارج از ایران زندگی‌ می‌کنیم، هنوز خودمون داریم تلاش می‌کنیم که بفهمیم فرهنگ اینا چیه و چه جوری زندگی‌ می‌کنن. از طرفی‌ خوب نمی‌شه ۱۰-۱۵ سال هم صبر کرد تا حسابی‌ جا بیفتی که بعد بچه دار بشی‌!!!!!
اینجا اکثر خانواده‌های رو که دیدم یا شنیدم عقیده بر این دارند که بچه‌هاشون رو باید به روش و طبقه اصول ارزشی ایران پرورش بدن به خصوص فرزندان دخترشون رو ولی‌ واقعا این روش درستی‌ هست؟
خوب اینجا خیلی‌ مرسوم هست که بچه هارو از طرف مدرسه بقول ما میبرن اردو‌های چند روزه یا حتا درمدرسه یا دانشگاه شاید مجبور بشن که بچه‌ها چند وقتی‌ رو برای یک پروژه درسی‌ از کشور یا از شهر خودشون خارج شن و پدر و مادر‌ها مخالفت می‌کنن یا مثلا این که حتا بچه‌های کوچیکتر برنامهٔ پیژامه پارتی دارن یعنی‌ این که بچه‌ها همه می‌رن خونه یه نفر از دوستاشون و شب رو اونجا میمونن و پدر و مادر‌های ایرانی‌ باز هم مخالفت می‌کنن.
جالب اینجاست که این خانواده‌ها ترجیح میدن که جانب احتیاط رو بگیرن و اصلا کاری به باید‌ها و فرهنگ و پروسه تحصیلی‌ بچه‌هاشون نداشته باشن و فقط میگن که نه اون کار اشتباهه و ما به بچه مون اجازه نمیدیم که شب بیرون از خانه بمونه و یا فلان کار رو بکنه و اصلا هم کاری به این ندارن که این تصمیم چه واکنشی از طرف بچه و جامعه اطراف اون در مدرسه یا دانشگاه میتونه داشته باشه.
سختگیری و کنترل در اینجا باید به اندازه ایران باشه؟ یا حتا در مورد لباس پوشیدن، آرایش کردن، دوستان و هم کلاسیهای دختر و پسری که با جنس فرزندشون متفاوته؟ و آزادی‌های که برای فرزندمون قائل میشیم تا چه حد باید  باشه؟
سوالی‌ که برای من همیشه هست اینه که این پدر و مادرها اصلا به خودشون این زحمت رو دادن که دور بر خودشون رو یه نگاهی‌ بندازن و دریابن که کجا تصمیم گرفتن زندگی‌ کنن؟ و اصلا جواب این سوال رو پیدا کردن که به چه دلیلی‌ ایران رو ترک کردن و تصمیم به زندگی در یک کشوری گرفتن که با همه چیزش مشکل دارن.
نمیدونم من فرزندی ندارم شاید اگر روزی بچه داشته باشم نظرم جور دیگه باشه نمیدونم ولی‌ الان این رو مطمئن هستم که اگر بخوام بچه‌ام رو به روش ایران تربییت و کنترل کنم باید برگردم ایران چون وقتی‌ که من پذیرفتم که اینجا زندگی‌ کنم و این حق رو برای خودم قائل میشم که از آزادی‌های که در ایران حسرتش رو داشتیم استفاده کنم پس باید برای فرزند خودم هم حقوقی متفاوت با بچه‌های داخل ایران قائل بشم.
و این یک واقعیت هست که بچه من دیگه یک ایرانی‌ نیست و نخواهد بود، چون از کودکی در یک فرهگ متفاوت رشد خواهد کرد، حتا اگر من تمام تلاش خودم رو هم بکنم که یک ایرانی‌ تمام عیار باشم ولی‌ بچه من هرگز مثل من نخواهد شد. ممکن است که زبان مادری خود رو که فارسی‌ باشه بشناسه و با اون در محیط خانواده حرف بزنه (به سختی) ولی‌ اصول فکری و نوع نگرش به زندگی‌ و فرهنگ قالبش حتما به آدمهای اینجا نزدیکتر خواهد بود.
شاید این برای ما خیلی‌ خوشایند نباشه ولی‌ واقیعتی ایست غیر قابل انکار.



۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

تسلیت



امروز صبح ما با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدیم و هر ۲ تامون خیلی‌ هول کرده بودیم چون بخاطر اختلاف ساعتی‌ که ما با کشورهای دیگه داریم معمولان تا قبل از ۳-۴ بعد از ظهر تلفن خاصی‌ نداریم و اگر هم کسی‌ از اینجا با ما کا داشته باشه خوب به موبایل زنگ می‌زنه. اون هم اون موقع صبح.
مطمئناً تلفنهای صبح زود یا نصفه شب هیچ وقت خبر خوبی‌ برای آدم نداره، متاسفانه بهمون خبر دادن که مادر بزرگ پدری علیداد فوت کرده، البته سنی‌ ازشان گذشته بود ولی‌.................. الان ۲-۳ ساعتی‌ از شنیدن این خبر گذشته و ما یک کمی‌ آروم شدیم حیوونی علیداد که سر کار نرفت اینقدر گریه کرده که چشاش باز نمی‌شه، الان هم به زور مجبورش کردم که سعی کنه یه ذره بخوابه شاید که آرومتر بشه.
لعنتی دور بودن و شنیدن این خبرا خیلی‌ خیلی‌ سخت تره این غصه‌ها مثل یه غده دردناک عفونی‌ می‌شه که درمان نشه و برای همهٔ عمرت اذیتت می‌کنه انگار که هیچ وقت خوب شدنی نیست....
نمیدونم بعضی‌ وقتها فکر می‌کنم که ما اینجا چی‌ کار می‌کنیم چرا نباید توی شهر خودمون در کنار عزیزامون باشیم ولی‌ وقتی‌ به برگشتن فکر می‌کنم باور دارم که تصمیم درستی‌ نیست چون دیگه ما نمیتونیم که اونجا هم زندگی‌ کنیم دور از جون همهٔ شما، نسل ما که مجبور اینجوری زندگی‌ کنه عین چوب دو سر طلا است نه میتونه ایران بمونه و نه اینجا آرامش واقعی‌ پیدا می‌کنه.....


۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

سال نو در شرکت



این روزا عین آخرین روزهای اسفند همه مردم در حال خرید هستن. همه جا پر از رنگ و نور است. خیلی‌ قشنگه. توی بعضی‌ محله‌ها خونه‌های هستن که از ۱ ماه پیش شروع به تزیین حیات و خونه میکنند تا شب کریسمس که از طرف شهر داری از این محله‌ها دیدن می‌شه و از بین اونا یکی‌ از خونه‌ها برنده می‌شه. و تقریبا از یک ماه قبل از کریسمس مردم هر شب بعد از این که هوا تاریک می‌شه و این خونه‌ها چراغ‌ها یه رنگینشون را روشن می‌کنن جمع میشن و شادی می‌کنن، بچه‌ها بازی‌ می‌کنن.....
این روزا من همش به یاد ایران و عید نوروز هستم. همه شور و هیجان این آدما برای من تبدیل به حسرت و آه می‌شه هر چند که سعی‌ می‌کنم من هم در شادی اینا شریک باشم.
یادش به خیر عید پس پیارسال سال تحویل به وقت اینجا ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر بود، و من و علیداد سر کار بودیم اون سال اولین سالی‌ بود که ما خونه نبودیم موقع سال تحویل و این برای من اصلا قابل قبول نبود اولش میخواستیم که مرخصی بگیریم ولی‌ بعدش فکر کردیم که باحال می‌شه اگه ما عید رو ببریم شرکت.
خلاصه ۱-۲ روز قبل از سال تحویل علیداد یه ایمیل به مدیرعامل شرکت زد و براش همه چیو توضیح داد و در عین حال ازش اجازه خواست که بتونیم مراسم، نوروز رو اونجا برگزار کنیم، و اون هم قبول کرد.
جای شما خالی‌ ما هم بساط سفره هفت سین رو برداشتیم و رفتیم شرکت. هههههیهه با مزه اینجا بود که اون سال سبزه من نگرفت و من در بدر به دنبال سبزه بودم مغازه‌های ایرانی‌ هم یادم نمیاد دقیقا ولی‌ هر چی‌ بود که از اونا هم آبی‌ گرم نشد، اینجا یه سری آب میوه فروشی هست به اسم بوست که یکی‌ از از چیزایی‌ که درست میکنه آب جوانه گندم هست در نتیجه توی مغازه همیشه یه سینی سبزه گندم وجود داره پیش خودم گفتم خوب میرم یه ذره ازشون میگیرم (میخرم) با کلی‌ شادی و همراه با یک لبخند زیبا رفتم جلو و گفتم من از این سبزه‌ها می‌خوام، فروشنده گفت که با چی‌ قاطی‌ کنم براتون ؟هههههه من هم خندم گرفته بود گفتم من خالی‌ می‌خوام
یه ذره من ونگاه مبهوتی کرد ووو طبقه عادت هیچی‌ نگفت گفتم من آبش رو نمی‌خوام خود سبزه رو می‌خوام، اینو که گفتم دیگه رسما منو چپ چپ نگاه میکرد و مونده بود که چی‌ بگه با کلی‌ من من گفت همینجوری نمیتونیم بدیم اگر بخواهین با سینیش بهتون میدیم.
پیش خودم گفتم چه بهتر تازه سفره هفت سینم خوشگل تر هم می‌شه، گفتم باشه چقدر می‌شه؟ گفت ۳۰ دلار.
این دفعه نوبت من بود که با تعجب نگاش کنم ۳۰ دلار ......
گفتم ممنون و با حال گرفته اومدم بیرون تو فکر بودم که چی‌ کار کنم که یه دفعه به ذهنم رسید که از چمن توی باغچه می‌شه استفاده کرد. هههههههه.
تازه ماهی‌ قرمز هم نداشتم که روز سال تحویل زمان ناهار با علیداد رفتیم خرید و از مغازه حیوون فروشی ماهی‌ هم خریدم. هیییییییییییییی دیگه سفرم کامل بود بقیه چیزا رو از قبل داشتم.
علیداد هم نشست و یک سری اطلاعات راجع به عید نوروز به انگلیسی پیدا کرد که لحظهٔ سال تحویل رو با شکل و توضیحات علمی‌ نشون میداد و همینطور توضیح راجع به آداب و رسوم ما از ۴شنبه سوری تا ۱۳ بدر خیلی‌ باحال شد و صبحش که رفتیم سر کار برای همهٔ کارمندان شرکت ایمیل کرد و همرو سر ساعت ۴:۳۰ دعوت کرد سر سفر هفت‌سین.
یک کار باحال دیگه هم این بود که از یکی از دوستان که در منزل تلویزیون ایرانی‌ داشت خواستیم که گوشی موبایلش را بذاره دم بلند گو و ما بهش زنگ زدم و لحظهای که توپ سال تحویل در رفت رو از توی موبیل شنیدیم، همهٔ بچه‌های شرکت وقتی‌ صدای توپ رو شنیدن مثل سال نو خودشون پایین و بالا میپریدن و میگفتن سال نو مبرک وهمدیگه رو ماچ میکردن به علیداد گفتم اینا هم از فرصت برای ماچ بازی‌ استفاده می‌کنن. ههههه
خیلی‌ خوب بود جای همگی‌ خالی‌، و جالبیش اینجا بود که برای اونا خیلی‌ عجیب بود که ما هر سال زمان سال تحویلمون تغییر می‌کنه چون مال اونا همیشه ساعت ۱۲ نصفه شب هست. همش میگفتن وای خوش به حالتون که همچین مراسمی دارین و راجع به هفت سین خیلی‌ کنجکاو بودن و ما تک تک هفت تا سین رو براشون تعریف کردیم. البته بماند که من طبق هر سال نو اینقدر گریه کرده بودم که چشام وا نمیشد..........





الان داشتم به یکی‌ از دوستام فکر می‌کردم که الان باید با حال نذار از فرودگاه بر گرده خونه. آخه رفته بوده که پدر و مادرش رو بدرقه کنه که برمیگشتن ایران، اومدنشون خیلی‌ خوبه ولی‌ برگشتنشون....... به خصوص همون موقع که دارن می‌رن و تو باید برگردی توی خونه بدون پدر و مادر :( دیشب من بهش گفتم که از راه فرودگاه بیاد اینجا پیش من، ولی‌ قبول نکرد. امیدوارم که همه چی‌ خوب پیش بره. خوبه که باز فردا میره سر کار.


نرم کننده قوی deep conditioner



امروز من خودم یه نرم کنندهٔ موی باحال پیدا کردم و امتحان کردم خیلی‌ عالی‌ بود اگه دوست داشتین شما هم امتحان کنین. موهای من خیلی‌ خشک شده و به خصوص نوک مو خیلی‌ خیلی‌ خشکه. و با این نرم کننده کلی‌ موهام نرم شدن هووورراااااا
مواد تشکیل دهنده:
- ۳قاشق غذا خوری روغن زیتون
-۳ قاشق غذا خوری عسل
مواد رو با هم مخلوط می‌کنیم تقریبا عسل باید در روغن حل بشه. سپس یه حولهٔ قدیمی‌ رو روی شونه میندازیم یا یه بلوزی که به درد نمیخوره میپوشیم که کثیف نشه.
موها رو از فرق جلو تا پشت به ۲ دسته مساوی تقسیم می‌کنیم و با کلیپس از هم جدا می‌کنیم. از یک طرف سر شروع می‌کنیم با انگشت دسته باریکی مو رو از دسته اصلی‌ در میاریم و با انگشت یه مقدری از مخلوط عسل و روغن زیتون رو ابتدا به نوک مو و سپس به ریشه و در آخر به ساقه مو میمالیم. به جای انگشت میتونیم از برس رنگ مو هم استفاده کنیم، این روش رو ادامه میدیم تا تمام مو و سر آغشته به این مخلوط بشه بعد با یک کلیپس همهٔ مورو گرفته و به روی سر وصل می‌کنیم. یه کلاه حمام سر می‌کنیم یا اگه کلاه در دسترس نبود میتونیم یه کیسه نایلونی رو از یه طرف قیچی کنیم که بشهٔ مستطیل و به سر ببندیم. یه حوله کهنه رو کمی‌ نم دار می‌کنیم و میذاریم توی میکروو به مدت۱ دقیقه وقتی‌ که گرم شد روی کلاه (روی سر) میبندیم. این باعث می‌شه که جذب و در نتیجه عمل کرد نرم کننده بیشتر و سریعتر می‌شه. هر وقت که گرمای حوله از بین رفت این عمل گرم کردن رو تکرار کنید تا ۱۵ دقیقه سپس اجازه بدین که ۴۵ دقیقه هم بگذره (این بار بدون گرما) در مجموع باید ۱ ساعت بشه، سپس موها رو با یک شمپوی خیلی‌ ملایم میشوریم و بعدش یه کم نرم کنند معمولی‌ به موها می‌زنیم و آب میکشیم.

یک نکته رو باید در نظر داشت که تاثیر این مواد از مواد شیمیایی کمتر است و هیچ وقت با یک بار مصرف نتیجه ۱۰۰% نمیده بلکه باید برای چند بار در طی‌ ۱-۲ ماه این مواد طبیعی رو استفاده کرد.
  


۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

-come to the table = have a meeting to discuss about the problem or make an agreement
سر میز مباحثه نشستن
-hammer something out= to create an agreement solution
(میخ رو کوبیدن (نتیجه دلخواه رو گرفتن

-put your cards on the table= explain what you think or want
کارت رو رو کردن یعنی‌ نظر دادن و بیان یه فکر یا خواسته

-be on the fence= be undecided
دو دل بودن، تصمیم نگرفتن

-draw the line at doing something=to decide not to do something
خط قرمز گذاشتن، محدودیت قائل شدن

-have a heart gold = generous
مهربون

- have heart of stone = cruel
قلبی از سنگ داشتن

-a man of few words = person who does not talk unnecessary
حکایت از کم گو و گزیده گو

- have thick skin = not to sensitive to personal criticism
پوست کلفت بودن

- full of yourself
خود خواه

-a tough nut = difficult problem
مسالهٔ سخت

-come up with something = find solution
به نتیجه رسیدن

- make a magic wand = solve problem with no or short effort
اجی مجی‌ کردن یعنی‌ خیلی‌ راحت یه مشکلی‌ رو حل کردن

- in dire strait = in extreme danger
در خطر بودن



همسرداری



یه چند وقتی‌ هست که داشتم راجع به این موضوع فکر می‌کردم که چقدر دوست دارم این مطلب رو که همشون از تجربیات دیگرون نتیجه گرفته شده رو با بقیه تقسیم کنم.
متأسفانه آمار طلاق در ایران روز به روز بیشتر می‌شه به خصوص در سالهای اولیه زندگی‌ زوج‌های جوان، امیدوارم که این نکات ریز و ظریف بتونه به اونا کمک کنه با توجّه به این که چند تاییش هم خیلی‌ با عرف و تربیت ما یکسان نیست ولی‌ وقتی‌ مفیده چرا باید کله شقی و مقاومت کنیم؟:
- فرصت شناخت به هم دیگه بدین حتا کسانی‌ که قبل از ازدواج با هم دوست بودن یا فامیل بودن چون شناخت در زندگی‌ مشترک و زیر یه سقف خیلی‌ فرق می‌کنه.
-پرتوقع و زود رنج نباشید

-بعد از ازدواج مبنا  رو بر روی ماندن و ادامه دادن در کنار همسر بگذارید (اینفکر رایجی است خیلی‌ از جوانان ازدواج رو یه امتحان می‌دونن و فکر میکنن خوب اگه خوب نبود طلاق میگیرم)
- به همدیگه احترام بذاریم
- به هیچ عنوان به هیچ عنوان در موقع ناراحتی‌ و عصبانیت پای پدر و مادر و خواهر و بردار طرف مقابل رو بمیون نکشید

- از اینکه مرتب به طرف مقابل یادآوری می‌کنید که دوستش دارین خجالت نکشین. (روزی چند بار)برای خیلی‌‌ها سخته که این کلمه رو بلند بگن ولی‌ این هم مثل بقیه کارا با تمرین تبدیل به یه صفت می‌شه. یا خیلی‌ وقتها ما فکر می‌کنیم خوب با توجه به کارهایی که می‌کنیم همسرمون خودش باید بفهمه که ما دوستش داریم. نه نه نه باید درست و شمرده و با صدای محکم که از اعتماد به نفستون هست به همسرتون بگین "عزیزم دوست دارم" و قربون صدقه برین. هیچ اشکالی‌ نداره بخدا درسته اولش خیلی‌ سخته، آدم روش نمی‌شه، با شخصیتت هم آهنگ نیست،..... همهٔ اینا درست ولی‌ باید تمرین کنید و این کارو بکنید نمیتونین تصور کنین که این کار واقعا چه تاثیر معجزه آسایی داره.
- ناز و نوازش و بوسیدن یادتون نره. از هر زمانی‌ برای این کار استفاده کنین. نمیدونین که وقتی‌ همسرتون مشغول کار یا داره تلویزیون نگاه می‌کنه یا یه چیزی میخونه یا داره آشپزی می‌کنه،..... اگه شما برید و آروم طوری که مزاحمتی براش نباشه و طوری نباشه که اینجور استنباط بشه که شما میخواین حواس طرف رو بخودتون جلب کنین به این دلیل که حوصلتون از اون کاری که طرف داره می‌کنه سر رفته.
باید بوسیدن و نوازشتون در واقع مثل یه تایید یا خسته نباشی‌ گفتن باشه. لمس کردن بوسیدن و بویدن تاثیر زیادی بر روی طرف مقابل و همینطور بر روی خودتون داره.
- اگر به هر دلیلی‌ رفتار یا گفتار همسر شمار رو ناراحت کرد در موقع عصبانیت یا ناراحتی‌ به هیچ عنوان راجع به اون موضوع صحبت نکنید. بعد از کمی‌ آروم شدن باید فکر کنین که چه جوری صحبت رو شروع کنین. من خودم هیچ وقت از حاشیه رفتن خوشم نمیاید پس فکر میکنم‌ که بهتره مستقیما بریم سر اصل مطلب اما:
نه با ناراحتی‌، نه با عصبانیت، نه با قهر، برای شروع باید اینطوری بگیم:
عزیزم میتونیم راجع به یه موضوعی که من رو یه کمی‌ اذیت می‌کنه صحبت کنیم؟؟؟؟؟ یا بگیم‌ای کاش تو میتونستی راجع به این موضوعی که منو ناراحت یا عصبانی‌ کرده بهم کمک کنی‌!!! و وقتی‌ که طرف جواب مثبت داد شروع کنید اگر جواب نداد نباید حرفی‌ زده بشه. و نحوه بیان موضوع باید به گونه باشه که از لحنتون و کلماتی که به کار میبرین به هیچ عنوان سرزنش، انتقاد، عصبانیت، و توهین هویدا نباشه. باید مشکل رو مطرح کنین نه این که به شخص حمله کنین.
-وقتی‌ که همسر کاری رو انجام میده (چه ما ازش خواسته باشیم چه خودش انجام داده باشه) و نتیجه مطلوب ما نباشه به هیچ عنوان در اولین واکنش نباید ناراحتی و عصبانیت خود رو نشون بدیم.
اول از همه باید به خاطر کاری که انجام داده ازش تشکر کنیم اگر این تشکر همراه با بوسیدن و لبخند باشه که دیگه بهتر. بعد از این که طرف خستگیش در رفت و آروم شد باز هم با عبارت "میتونا یه پیشنهاد بدم؟" شروع کنید.
پس یعنی‌ این که همیشه به خاطر کاری که همسرمون برامون آنجام میده باید تشکر کنیم حتا اگر اون چیزی نباش یکی ما توقع داشتیم. (یعنی‌ این که تو ذوق یکی‌ زدن خیلی‌ اشتباه)
- از انتقاد کردن مستقیم به شدت باید بپرهیزیم. این باعث می‌شه که شخص در موضع دفاعی قرار بگیره و اصلا نتیجهٔ مطلوبی از صحبت‌ها به دست نمیاد. بهتره اینجوری بگیم که :" می‌تونم یه پیشنهاد راجع به ..... موضوع بدم؟" و خیلی‌ بهتر خواهد بود اگه اون انتقاد رو راجع به هر ۲ تون به کار ببرید، یا این که به طور غیر مستقیم با آوردن مثل از دیگرون اون مشکل رو براش نمونه سازی کنین بدون این که اشاره کنین که حواست باشه و دارم به در میگم که دیوار بشنوه.
- همیشه همسرتون رو تشویق کنین و بهش نشون بدین که بهش افتخار می‌کنین، این رو هم باید مثال عبارت دوستت دارم با صدای بلند به طرف بگین.
-هیچ وقت هیچ وقت همسرتون رو با همسر دوستان و آشنایانتون مقایسه در جهت منفی‌ نکنین.
- به خانواده همسرتون احترام بذرید حتا اگه اونا به شما اون احترامی که باید نمیذارن.
-هیچ وقت همسرتون رو به خاطره مقام، شغل، درامد، خانواده، محل تولد،.... مسخره نکنین.
- و از همه مهمتر این که شما با هم در یک گروه هستید نه در گروهای مقابل هم یعنی‌ این که با هم رقابت نکنید، رفاقت کنید.
- هیچ وقت همدیگر رو در مقابل دیگران تحقیر، مسخره نکنین و اگر راجع به موضوعی با همسرتون توافق ندارین اون هم در حضور دیگران بهتره که سکوت کنین.
-اگر با همسرتون با حرف زدن عادی نمیتونین به نتیجه و توافق بر سر موضوعی برسین بهتره که یه قلم و کاغذ بردارین و هر ۲ با کمک هم دیگه موضوع مورد بحث رو بالای صفحه بنویسین و ۲ ستون مزایا و معأیب درست کنین و به ترتیب هر کدومتون توی اون سوتونها رو با دلیل خودتون پر کنین و به هر دلیل یک امتیاز مثبت و منفی‌ بدین اگر جمع هر ۲ ستون عددی مثبت بود که خوب اون کار یا تصمیم باید انجام بشه ولی‌ اگر منفی‌ بود نباید آنجام بشه.
مزیت این کار اینه که نتیجهٔ نهایی به اسم هیچ کس تموم نمیشه (یعنی‌ عبارت"دیدی من گفتم...)حذف می‌شه و هر کس به اندازهٔ مساوی در تصمیم گیری نقش داشته.
- از عبارت "همشه همینجوری، همهٔ مردها یا زنها اینجورین" به شدت دوری بشه
- اگر فکر می‌کنین که با گفتن یه مطلبی که شماره رو ناراحت کرده یا عصبانی‌ ممکن که اوضاعی بد تر بشه بهتره که با جاش از نوشتن نامه استفاده کنید، نوشتن باعث می‌شه که اون ناراحتی‌ و عصبانیت رقیقتر بشه و همینطور موقع نوشتن معمولان از کلمات مودبانه تری استفاده می‌شه
-اگر اشتباهی‌ انجم دادین باید روراست بگین و معذرت خواهی‌ کنید. در هیچ زمینیه‌ای پنهان کاری نکنید. پنهان کاری همشه باعث رشد حس شک میشه
- همشه صدیق و راست گو باشین حتا اگه به ضررتون باشه.
- به همدیگه اعتماد کنید و به هیچ عنوان سعی‌ نکنین که با افکار یا پیدا کردن شواهد خیانت رو ثابت کنین یا باور کنین. نمیگم که خودتون رو به کوچه علی‌ چپ بزنین نه منظورم اینه که کج خیالی نکنین.
- بیشتر از این که زن و شوهر باشین با هم رفیق باشین و این زمانی‌ به وجود میاید که هر دو طرف به هم ثابت کنن که امین همدیگه هستن و قصد ندارن از اعتماد هم دیگه سو استفاده کنند و به قول معروف آتو از هم بگیرن.
-از حرف زدن با هم نترسین، سعی‌ کنین یاد بگیرین که نیاز ها، رویا ها، توقعات خود رو برای همسرتون تعریف کنین و این تصور که همسرتون خودش باید همچی‌ رو بدونه یه اشتباه بزرگه.
- همیشه همسر و فرزندان تون رو به بقیه ترجیح بدین.
اگر پیشنهادی دارین خوشحال میشم که به این لیست اضافه بشه.





sun dried tomatoes گوجه فرنگی خشک



روش تهیه گوجه فرنگی‌ خشک (sun dried tomatoes):
به چند روش می‌شه گوجه فرنگی‌ رو خشک کرد:

روش اول:
- گوجه‌ها رو به صورت ورق‌های به قطر ۵ میلیمتر میبریم
-درون یه آب کش قرار میدیم و کمی‌ روش فشار میدیم که آب اضافه‌اش گرفته بشه
- روی یه سینی که تهش دارای سوراخ هست یا آبکش تخت یه لایه میچینیم و روش رو یه توری میکشیم و میگذریم در آفتاب تا خشک بشه
در زمان چیدن قسمت گوشتی گوجه باید به سمت بالا باشه که بهتر آبش خشک بشه

روش دوم:
-فر رو برای ۱۰ دقیقه با درجهٔ ۲۰۰ سانتیگراد گرم می‌کنیم
-گوجه رو ورقه می‌کنیم ولی‌ این بار کلفتر از روش قبلی‌ و روی سینی فر میچینیم
- به مدت ۱ساعت تا ۱ ساعت نیم درون فر نگاه میداریم.

روش سوم:
-گوجه رو از وسعت نصف می‌کنیم
- روی سینی دستگاه خشک کن میچینیم برای چند ساعت میذاریم که دستگاه روشن بمونه زمان موندن در دستگاه به نوع آن‌ بستگی داره پس من فقط  می‌تونم توصیه کنم که هر چند ساعت یه بار بهش سر بزنید. چون اگر بیشتر بمونه گوجه میسوزه و تلخ می‌شه.
گوجه وقتی‌ که خشک شد نباید خیلی‌ تیره بشه فقط چند درجهی رنگش تیره می‌شه البته بستگی به رنگ گوجه تازه داره هر چی‌ که گوجه تیره تر باشه در زمان خشک شدن تیره تر می‌شه.
گوجه خشک شده در غذا بسیار لذیذه به خصوص در ماکارونی و پیتزا می‌شه گوجهٔ خشک شده رو در یخچال نگاه داشت یا این که :

گوجه رو درون یه ظرف مربای کوچک بریزید تا پر بشه سپس روش رو با روغن زیتون بدون بو بپوشونید و به اندازه یه قاشق چای خوری هم بهش ریحون خشک و کمی‌ نمک اضافه کنید و درش رو خوب ببندین و تا ۲-۳ روز باز نکنید تا روغن کاملا به خورده گوجه بره vowwwwwwwwwww بعدش طعم گوجه فوق العاده می‌شه. 
این مدل گوجه رو میتونین برای مدت طولانی‌ نگاه دارین.
البته بعضیها معتقدن که بهتره تخم گوجه رو گرفت و بعد خشک کرد در این صورت باید گوجه رو کلف تر ورقه کرد.
نکته دیگه این که گوجه باید قرمز و سفت باشه، اگر این نوع گوجه در دسترس نیست باید آب اضافه گوجه رو بعد از این که ورق شد گرفت به این ترتیب که درون آب کش قرار میدیم و کمی‌ فشار میدیم نباید له بشه ولی‌ آب اضافه هم گرفته می‌شه.
خوب این خیلی‌ به صرفه هست که خودمون این گوجه خشک رو درست کنیم چون اینجا باید کیلویی تقریبا $۳۰ دلار بخریم.



سالاد کرفس و سینه مرغ



سالاد مرغ و کرفس:
-۱ لیوان سینهٔ‌ مرغ پخته و خورد شده (باید کامل خورد بشه به اندازه ۲ در ۱ سانتیمیتر ولی‌ له نباید بشه )
-نصف لیوان شیوید خورد شده (تازه یا خشک)
-۲ یا ۳ ساقه کرفس خورد شده به اندازه ۳ سانتیمیتر
-نصف لیوان بادام هندی
-یک چهارم لیوان ماست
-یک چهارم لیوان سوس مایونز
-۲ تا ۳ قاشق آب لیمو
-نمک و فلفل
طرز تهیه:
*مایونز، ماست، نمک، فلفل، آب لیمو، رو با هم مخلوط میکنی‌
*سینه مرغ، کرفس خورد شده، و شیوید رو مخلوط کرده و روش سوس میریزیم و مخلوط می‌کنیم
*بادام هندی رودر مرحله آخر اضافه می‌کنیم حتا میتونیم موقع سرو غذا روش بریزیم چون خیلی‌ سریع آب سوس رو به خودش میکش و لیز و نرم می‌شه.
برای تهیه سوس میتونیم بیشتر از ماست استفاده کنیم و فقط یه مقدار کمی‌ ماینز بزنیم.
من خودم این سالاد رو به عنوان ناهار میخورم چون خیلی‌ مقوی و شکم پر کن هست :) برای کسانی‌ که میخوان رژیم بگیرن فوق العادست. البته این مقدار سالاد برای ۲ نفر کافیست نکنه همش رو یه دفعه بخورین به این هوا که غذا رژیمه ههههه.



تیرامیسو tiramisu



با درست کردن تیرامیسو چطورین؟
مواد اولیه:
- ۲ بسته کوچک بیسکویت "لدی فینگر" (یه جور بیسکویت خیلی‌ ترد و شکری هست)
- یک لیوان قهوه دم کشیده
- ۷-۸ قاشق غذا خوری شکر
-۱ بسته خامه ماسکارپونه
-۱ قاشق غذا خوری ایریش کافی (بیلیز) یا اسانس یا شراب
-۱ عدد زردهٔ تخم مرغ
-۱ لیوان پودر کاکائو
-۱قاشق چای خوری اسانس وانیل
-۱ لیوان شکلات خورد شده
طرز تهیه:
*ابتدا باید قهوه  رو دم بدیم
*۳-۴ قاشق شکر رو قاطی‌ می‌کنیم که خیلی‌ تلخ نباشه بد اسانس/آیریش کافی/بیلیز رو اضافه می‌کنیم.
*زردهٔ تخم مرغ را با ۲ قاشق شکر و وانیل اونقدر می‌زنیم تا کاملا رنگش روشن می‌شه و حالت کش دار پیدا می‌کنه
*خامه ماسکارپونه رو با باقی‌ موندهٔ شکر می‌زنیم تا شکر حل بشه ولی‌ لازم نیست خیلی‌ بزنیم چون این خامه به خودیه خود خیلی‌ سفت
*مخلوط زردهٔ تخم مرغ و خامه رو با هم قاطی‌ می‌کنیم
* قهوه  آماده رو داخل یه ظرفی‌ ریخته که از بیسکویت‌های لدیفینگر بزرگتر باشه (تقریبا ۲ برابر) سپس خیلی‌ سریع و دانه دانه لدی فینگر رو یه غل سریع توی کافه میدیم میگم سریع به این دلیل که این بیسکویت خیلی‌ ترد و سریع مایع رو جذب می‌کنه و از هم وا میره
*بیسکویت هارو بعد از غلتاندن در قهوه  کنار هم توی یه ظرف میچینیم(یک لایه)
*روش رو با مخلوط خامه پودر کاکائو میپوشونیم
*دوباره یه لایه دیگه لدی فینگر مرطوب با کافی و پوشاندن با خامه و پود کاکائو... اینقدر این کار را ادامه میدیم که ظرف پر بشه سپس لایه آخر خامه و پود کاکائو رو میریزیم و در آخر شکلات خورد شده روش پخش می‌کنیم.
*برای ۲-۳ ساعت میذاریم توی یخچال و سپس تیرامیسو حاضره.
این مواد برای یک ظرف کوچک ۲۰ در ۱۰ سانتیمتر که شکل مستطیل داره کافیه.
در ضمن میتونید شکرش را کمتر کنید.



۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه




طرز تهیه گوشتی که به مصرف رولت گوشت و کوفته میرسه:

- ۵۰۰ گرم گوشت چرخ کرده
-۱ تا ۱/۵(یک و نیم) قاشق غذا خوری آرد
- ۱/۴ (یک چهارم) قاشق چای خوری بکینگ پودر
- یک پیاز (به قطر ۳ سانتیمتر یعنی‌ پیاز متوسط) رنده شده نباید پیاز آب بندازه من خودم پیاز را در 123 میریزم
- ۱ تخم مرغ
- نمک، فلفل، زردچوبه
همهٔ مواد رو با هم مخلوط می‌کنیم و حسابی‌ ورز میدیم (اونقدری باید ورز بدیم که گوشت به دست نچسب) حدود (۷-۸ دقیقه) در ظرف رو میبندیم بعد میذاریم که ۱-۲ ساعت استراحت کنه، سپس گوشت رو باز هم ۱-۲ دقیقهٔ دیگه ورز میدیم و سپس گوشت آمادست.
ترجیحا بهتره که گوشت تازه باشه (منظورم اینه که یخ زده نباشه) ولی‌ اگه مجبوریم که از گوشت یخزده استفاده کنیم باید چند ساعت قبل گوشت رو از فریزر بذاریم بیرون و هر وقت که یخ گوشت کاملا وا رفت آب اضافه رو باید دور بریزیم و سپس به روش بالا ادامه میدیم.
مزیت این گوشت اینه که سفت هست و به هیچ عنوان احتمال وا رفتن نداره.


طرز پخت رولت گوشت:

-۵۰۰ گرم گوشتی که به روش بالا درست شده
-۱۵۰ تا ۲۰۰ گرم گردو خورد شده
- یه بسته جعفری خورد شده(اینجا سبزی به صورت بسته‌های کوچیک هست ولی‌ اگه دسترسی به سبزی باز دارید به اندازهٔ ۱۰۰ گرم تقریبا)
- ۱ عدد تخم مرغ پخته (اگر دوست دارید)
- یه ورقه ۵۰در۴۰ از نایلون، کاغذ شیرینی‌ پزی
مواد داخل رولت رو هم می‌شه از قبل تفت داد و هم می‌شه به صورت تازه داخل رولت گذشت تفاوتش اینه که اگه از قبل تفت بدیم بعد از پختن یه جورایی آب میندازه و خوب خیلی‌ چرب تر هست. من خودم از مواد تازه بیشتر خوشم میاید.
ابتدا اون صفحهٔ نایلونی رو باز می‌کنیم و روش یه مقدار خیلی‌ کمی‌ از آرد میپاچیم گوشتی رو که از قبل طبق دستور آماده کردیم رو به صورت یه توپ در میاریم و میذاریم وسط صفحه، سپس با دست و انگشتان ضربهای خیلی‌ آرومی رو روی گوشت وارد می‌کنیم تا گوشت پهن بشه باید به شکل مستطیل در بیاید.
بعد گردو خورد شده و جعفری رو به طور یکنواخت روی کل گوشت میریزیم و اگر دوست داشتین تخم مرغ پخته (که از وسط نصفش کردیم) رو هم به طور موازی با عرض مستطیل میچینیم.
صفحهٔ مستطیل رو طوری قرار میدیم که عرضش در مقابلمون باشه.
حالا باید گوشت رو رولت کنیم، اینجای کار یه مقدار دقت و حوصله می‌خواد البته کار سختی نیست. با دو دست دو ابتدای صفحهٔ نایلونی رو میگیریم مقداری بالا (یعنی‌ از سطحه میز یه مقداری بلندش می‌کنیم) با این کار گوشت هم که به صفحه چسبیده بلند می‌شه، (حدود ۵ سانتیمتر بلند می‌شه) بعد سعی می‌کنیم که لبهٔ صفحه رو به بدنهٔ گوشت نزدیک کنیم به این ترتیب اون ۵ سانتیمتر به بدنه میچسبه و به شکل یه حلقه می‌شه این می‌شه تای اول.
برای تای دوم هم می‌شه باز از نایلون استفاده کرد و هم می‌شه که مستقیماً گوشت رو لوله کرد و به همین روش تا آخر ادامه میدیم. یاد زمانی بیفتین که میخواین یه فرش رو لوله کنین.
باید لایه آخر گوشت رو با انگشت به بدنه بچسبونیم که در هنگام پخت مواد داخل بیرون نریزه. به همین ترتیب دو سر رولت رو هم به هم میچسبونیم که در نهایت می‌شه شکل یه استوانه.
ته یه ظرفی‌ که از رولت بزرگتر باشه رو کمی‌ چرب می‌کنیم و رولت رو داخل ظرف میذاریم.
ظرف رو تو فری که به درجه ۲۰۰ سانتیگراد تنظیم کردیم به مدت ۳۰ دقیقه نگاه میداریم. سپس از توی فر در میاریم و کمی کره آب شده روش میریزیم و دوباره برای ۱۰ دقیقه میذاریم تو فر. رولت گوشت حاضره


طرز تهیه سس رولت گوشت:

- ۲ تا ۳ قاشق غذا خوری رب انار
- ۱ قاشق غذا خوری سرکه بالزامیک یا هر نوع سرکه
- ۳ قاشق  غذا خوری شکر (بنابه سلیقه می‌شه کم یا زیادش کرد)
مواد رو داخل ظرفی‌ ریخته و روی شعله ملایم میذاریم کمی‌ تا بجوشد بعد از چند قول کمی‌ غلیظ می‌شه.زیرش رو خاموش می‌کنیم و میذاریم خنک بشه و بعد از این که رولت گوشت حاضر شد این سس رو روش میریزیم.





http://www.youtube.com/watch?v=yl8g8S6F3do
امروز یه لینکی‌ در بالاترین بود به این عنوان که چگونه زن خود را بزنیم؟ این لینکو من اینجا میزارم امیدوارم که بتونین ببینیدش.
من نمدیونم اونی‌ که داره صحبت می‌کنه کی‌ هست؟ چی‌ کارست؟ خیلی‌ نکات جالبی‌ رو مطرح می‌کنه:
-زن را باید آروم زد
- به صورتش نباید زد همونطور که سفارش شده به صورت حیوان زده نشه
- اون حیوانها خر و شتر نام برده میشن (تشبیه به زن کرده)
-در هنگام زدن باز هم باید حواستون به حس خودخواهی خودتون باشه و جوری زده بشه که زشت نشه (که بتونین تحملش کنین)
-و حتا پارا فراتر میذاره و میگه مثل زدن بچه که چپو راست به گوشش کشیده میزنید هم نباشه
نتیجه اخلاقی این که زن از حیوان است
بچه هم حیوان است
آیا به نفسه یک انسان (جناب آقای مرد) میتونه یه فرزند حیوون تولید کنه. آیا نمی‌شه اینجوری نتیجه گرفت که ممکن است جنس مذکر اشاره شده هم از نوع حیوون باشه؟





vowwwwwwwwwwwwwww خدای من دیروز طی یک عمل ۲۳ ساعته یک تیم پزشکی‌ در ملبورن موفق شد که ۲ دختر بچه ۳ ساله رو از که از جمجمه به هم وصل بودن رو از هم جدا کنند.اینطور که نشون داده شد از قسمت بالای جمجمه به هم وصل بودن طوری که یک حجمی از مغز بین ۲ جمجمه مشترک بود و جراحان برای جدا سازی مجبور شده بودن که به شکل یه ۸ انگلیسی افقی از مغز رو بردارن.(فکر می‌کنم برای این که برای هر ۲ بچه یه مقداری از قسمتایی از مغز که وظیفه خاصی‌ داره رو باقی‌ بگذارن.) در حال حاضر حال هر دو کودک خوبه ولی‌ در عین حال این تیم نگران دوران بعد از عمل هستند چون احتمال عفونت خیلی‌ زیاده.
چقدر دنیا عجیبه، ما فکر می‌کنیم که وقتی‌ مشغول روز مرگی هستیم بقیه دنیا هم منتظر ما وایساده و داره مارو تماشا می‌کنه و هیچ کار عجیب غریبی ازش سر نمیزنه.
هر بار که میشنوم که محققان و پزشکان یک روش یا یک داروی جدید کشف کردن و تونستن که یه تعدادی مریضی رو درمان یا کنترل کنن قلبم فشرده می‌شه که کی‌ می‌شه که دارویی هم برای بیماری دیمنشیا پیدا کنن. هر چند که ممکن برای یه سری بیماران دیگه دیر باشه ..........





۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

- stress you out = to make you feel nervous
چیزی که آدمو عصبی می‌کنه
-worn out = very tired
خیلی‌ خسته
- have bags under the eyes = have dark circle and puffiness under the eye
پفی کیسه مانند زیر چشم داشتن
-get back on your feet/get over an illness = to recover and feel healthy again
دوباره سر پا شدن
-have one foot in the grave/ at death's door = ill to die (very seriously ill)
در حال مرگ
- home away from home = feel comfortable as your home
مثل خونه خود آدم
- feel at home= feel comfortable
احساس راحتی‌ کردن
- take after someone = to be like parent in character or appearance
به ارث بردن چهره یا خصوصیت اخلاقی‌
-leave the nest = leave the parent's home
خانهٔ پدر و مادر را ترک کردن
- drill something into someone= to teach someone something by repeating it often
چیزی رو تو مغز کسی‌ فرو کردن
break even = earn money as much as you spend
دخل و خرج با هم خواندن
-turn a profit= earn more money than you spend
سود کردن



۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه



چند روس ساده و طبیعی برای درمان جوش:
قابل توجه که قبل از همه باید صورت تمیز باشه.
- یک عدد سیب زمینی‌ رو رنده کرده و به صورت و بخصوص به روی جوشها گذشته و بعد از ۱۰-۱۵ دقیقه با آب سرد میشوریم.
- ۱ قاشق چای خوری نمک با ۲-۳ قاشق غذا خوری سرکه را مخلوط کرده و به صورت میمالیم ۱۵-۲۰ میماند سپس با آب سرد میشوریم.
- ۳ قاشق چای خوری عسل را با ۱ قاشق چای خوری پودر دارچین مخلوط  کرده و شب قبل از خواب به صورت مالیده، صبح با آب گرم میشوریم.
- ۲ یا ۳ قاشق غذا خوری آب لیمو را با ۱ قاشق چای خوری پودر دارچین مخلوط کرده و به صورت میمالیم و بعد ۲۰ دقیقه میشوریم.
- ۲ یا ۳ قاشق غذا خوری آب را با ۱ قاشق چای خوری رنده پوست پرتغال مخلوط کرده و فقط به روی جوشها می‌زنیم و بعد ۱۰-۱۵ دقیقه میشوریم
-۱ قاشق مربا خوری پودر ریحان رو در یه ته استکان آب جوش ریخته دم می‌کنیم میگذاریم کمی‌ خنک شود در حالی‌ که پوست نسوزه (ولی‌ باید گرم باشه) را به صورت مالیده و بعد از ۱۰ دقیقه میشوریم.
- ۱ حبه سیر رو پوست گرفته و از وسط نصف کرده و سپس فقط به روی جوشها میمالیم بعد از ۲۰ دقیقه میشوریم.
- ۲ یا ۳ قاشق آب لیمو را با چند قطره گلاب مخلوط کرده و به کل صورت میمالیم و بعد از ۲۰ دقیقه میشوریم.


۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

- carried away / swept away = to feel very emotional or enthusiastic
از خود بی‌ خود شدن/کردن


- you must be kidding/ you have got to be kidding = you are not to be serious  (to show disagreement)
شوخی‌ میکنی‌؟؟؟!!!!


- speak up = give your opinion

تشویق به اعلام نظر
-
(know) where someone is coming from = (know)what causes someone to have particular opinion/ action
فهمیدن این که یه مساله‌ای  از کجا آب می‌خوره دلیل یه کار یا نظر رو فهمیدن


- open up = to talk about things freely and honestly
سر یه حرفی‌ رو باز کردن، رو داریه ریختن مطلبی


-in touch with someone = communication with someone
در ارتباط بودن با کسی‌


- get through = to reach someone by phone
تماس تلفنی با کسی‌


- eat like a horse = eat a lot of food
مثل خرس غذا خوردن


- pick at food = to eat in small pieces without enjoyment
با غذا بازی بازی کردن


- whip up something = quickly prepare something to eat
سریع یه غذا سر هم کردن


- drown your sorrows = to drink a lot alcohol to stop feeling sad
فرار از غصه با مستی


- cool down = to stop feeling angry or emotional
آرام شدن یا به اصطلاح فیتیله رو پائین کشیدن


- on edge = be nervous or worried
عصبی و نگران بودن


- touch a nerve = to cause an emotional reaction
رو اعصاب راه رفتن


- get up on the wrong side (of the bed) = to star a day with un happy and bad feeling
از رو دندهٔ چپ پاشدن 



حدیث مکرر عشق




سلام
امروز داشتم توی سایت بالاترین می‌گشتم که برخوردم به این عکس که عکاسش جایزه ویژهٔ یونسکو رو برده.بهش تبریک میگم. اسم این عکس حدیث عشقه.
البته این خیلی‌ قشنگه ولی‌ آیا به نظر شما این واقعا عشق میتونه باشه؟ در ایران؟من آدم منفی‌ نیستم ولی‌ تا اونجا که میبینیم و میشنویم بیشتر ازدواج‌های قدیم به خصوص در ایران بر روی نیاز زن به سرپرست بوده نه عشق. و بعد از یه مدتی‌ که زن و مرد با هم زندگی‌ کردن این حس نیاز به عادت تبدیل می‌شه. اگر به مرور زندگی‌ زنهای اون دهه و حتا جلوتر برگردیم میبینیم که هیچ کدوم اجازه انتخاب همسر رو نداشتن و تقریبا بیشتر زنها تا موقع عقد شوهر رو ندیده بودن اکثرا اختلاف سنی‌ چشمگیری با شوهرانشان داشتن. و رابطه با شوهر یک نوع باید، ترس، مظلومیت، تحقیر، و حتا در مواقعی همراه با شکنجه روحی‌ و جسمی‌ و جنسی‌ بوده.


اگر با کمی‌ دقت به همسران ایرانی‌ به خصوص قدیمی‌ تر نگاه کنیم کمتر وجه مشترکی ما بینشان دیده میشود. تعجب اینجاست که گفته میشود تفاهم و هم فکری ضامن بقای خانوادست، پس در خانواده ایرانی‌ چه چیز باعث حفظ این روابط میشود؟


ازدواج و حفظ کانون خانواده در جامعه ایران بخصوص در دههٔ ۵۰ و قبلتر و بعضا تا کنون یک عرف و یک باید از جانب زن هست. خیلی‌ از همسران فقط در شناسنامه زن و شوهر هستند ولی‌ در متن زندگی‌ ۲ غریبه. زن (بیشتر قدیمی‌) کم سواد یا بیسواد است و از نظر اقتصادی وابسته به شوهر. ترس از این که بعد از طلاق از طرف جامعه و خانواده مطرود می‌شه هم عامل دیگریست در صورتی‌ که مردها امتیاز چند همسری دارند و مغرور از انواع حمایتها از جمله قانون.
یکی‌ از صفات موکد زنان ایرانی‌ تحمل هر نوع سختیست به خاطر خودش چون راه به جایی‌ نداره، به خاطر بچه ها، حرف مردم.... فرهنگ غالب بر جامعه، و در مواقعی نادر عادت و باور تحقیر، از بین رفتن من به عنوان یک زن و متاسفانه این تنها شامل زنهای کم یا بی‌ سواد نیست، چه بسا زنانی که دارای تحصیلات عالی‌، درامد، شغل،...هستند ولی‌ همچنان به همان دلایل محکوم به زندگی مشترک. البته همه این حرفا مربوط به این عکس نبود.
نمیدونم شاید هم واقعا یک عشق شیدایی ایست.




سلام
امشب توی برنامهٔ "amazing race" یک جفت از شرکت کنندها (یک دختر و پسر) به مشکلی‌ بر خوردن که فکر من و همسرم رو مشغول کرد و داشتیم راجع بهش فکر میکردیم ولی‌ به نتیجهٔ خاصی‌ نرسیدیم.
(این برنام یه مسابقه هست که از چند جفت تشکیل می‌شه و به کشور‌های مختلفی‌ می‌رن و تو هر کشور چند مرحله مسابقه برگزار می‌شه و در آخر هر برنامه هم گروهی که آخر از همه میتونه وظیفه‌اش رو انجام بده حذف می‌شه)
حالا مشکل این بود که آخرین مسابقه این قسمت که در پارک آبی‌ دبی بود و گروها باید از یه سرسرهٔ آبی‌ خیلی‌ مرتفع به پائین سور میخوردند به نظر خیلی‌ ساده میاد ولی‌ دختره از ارتفاع و آب می‌ترسید و نمیپرید. پسر اول یه جورایی تشویقش کرد و بعد از جواب نگرفتن هلش داد به سمت وورودی سرسر که با خشم و ناراحتی دختر مواجه شد و خلاصه یه یک ساعتی‌ رو با هم در گیر بودن و در نهایت پسر پرید و دختر با وجودی که چند بار سعی‌ کرد ولی‌  نا موفق از پله‌ها رفت پائین. که در نهات منجر به حذف شدنشون از مسابقه شد.
ولی‌ نکته‌ای که مارو به فکر برد این بود که همسرم از من پرسید اگر در زندگی‌ عادی هم این اتفاق بیفته و تو نخواهی یه کاری که (باید انجام بدی) رو انجام بدی از من توقع داری که چی‌ کار کنم؟ واقعا نکتهٔ جالبی‌ بود چون تا اونجایی که من میدونم اصرار بیش از حد باعث لجبازی می‌شه.
در عین حال هم برای غلبه بر ترس احتیاج به تشویق داریم. در چنین مواقعی چقدر تشویق، اصرار، یا حتا بیمحلی میتونه مفید باشه؟ چون خیلی‌ وقتها فرصت اینقدر کمه که وقتی‌ برای همهٔ اینها نیست و خود شخص هم زمانی‌ نداره که بخواد رو خودش کار کنه که بر ترسش فائق بیاد.


۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه



- ماسک ضد چروک طبیعی:
۱/۴ (یک چهارم) موز رو کاملاً له می‌کنیم و به تمام صورت و گردن میمالیم ۱۵-۲۰ می‌مونه بعد با آب گرم میشوریم و در آخر کمی‌ آب سرد به صورت میپاشیم.
- تمیز کنندهٔ طبیعی صورت:
۱-۲ حبه انگور را از وسط نصف می‌کنیم و دانه‌اش رو میگیریم بد قسمت گوشتی انگور رو به سرتاسر صورت و گردن میمالیم و بعد از چند ثانیه با آب سرد میشوریم.
- از بین بردن پف دور چشم:
روی کیسه چای آماده (tea bag) رو آب میریزیم و لیوانش رو برای ۱۰ دقیقه میگذاریم داخل یخچال، سپس کیسه چای رو برای ۱۰-۱۵ دقیقه روی چشم میگذاریم. البته می‌شه که به جای چای سیاه از چای سبز هم استفاده کرد. و بلافاصله پس از خشک شدن آن باید از کرم مرطوب کنندهٔ دور چشم استفاده کرد.
- از بین بردن سیاهی دور چشم:
یک سیبزمینی رو خوب شسته و به صورت ورقه هایی به قطر ۵ میلیمتر میبریم و ۲ تا از آنها رو روی چشم (بسته) به مدت ۱۰ دقیقه نگه میداریم و سپس با آب سرد شسته و بعد از خشک کردن از کرم مرطوب کنندهٔ چشم استفاده می‌کنیم.




مو خوره
وای خدای من مو خوره مصیبتی است که اگه سر کسی‌ اومد خیلی سخته که ازش اومد بیرون. بیشتر برای موهای خشک و شکننده پیش میاد.
دلایل مو خوره:
- در زمان رشد مو روغنی که از کنار ریشهٔ مو ترشح می‌شه به نوک مو نمیرسه و این باعث آسیب پذیری مو می‌شه
- در اثر آفتاب
- استفاده از شامپوی نامناسب، و سوزاندن مو در اثر حرارت زیاد سشوار و اتو مو
- کوتاه نکردن متوالی نوک مو
- آسیب در اثر مواد رنگ مو و دکلره
- استفاده از برس‌های نامرغوب
راه درمان:
- با انجام ندادن نکات بالا از ایجاد مو خوره جلوگیری کنید
- بعد از هر بار استفاده از اسپری مو، ژل،.... حتما مو رو با شامپو بشورید
- استفاده از نرم کنندهٔ موی قوی حداقل یک بار در هفته
روش تهیه نرم کنندهٔ موی قوی خانگی:
- ههههه ممکن باورتون نشه ولی‌ سوس مایونز بهترینه (نه سوس سالاد)، قبل از حمام سوس رو به همهٔ مو مالیده و یک کیسه به سر می‌‌پیچیم یا از کلاه مخصوص استفاده می‌کنیم و میگذاریم که ۲۰ دقیقه بمونه بعد با شامپو میشوریم.
- اگر آوکادو در دسترس باشه می‌شه که نصفی از یک آوکادو را به مایونز اضافه کرد و باقیش مثل بالا.
- ۱ قاشق چای خوری روغن سویا + ۲ قاشق چای خوری روغن کرچک را با هم مخلوط کرده و به نوک مو و سپس به کف سر ماساژ میدیم و دوباره با یه کیسه سر را میبندیم تا ۱۵ دقیقه و بعد با شامپو میشوریم.



سلام
من دوباره حس معلمیم گل کرده و می‌خوام چند تا اصطلاحه دیگه بنویسم:

- as old as the hills= ancient
قدیمی‌

- at first hand = from seeing or experiencing directly

- at peace with something = feeling calm and relax about something or yourself

در صلح بودن با کسی‌ یا چیزی


- at your best = showing the best positive characteristic
سعی‌ خود را کردن


- bare your soul = to express your secret thoughts, feelings,
سفره‌ دل را باز کردن


- be all smiles = very happy
نیشش تا بنا گوشش بازه، خیلی‌ خوشحال


- be yourself = to act in a manner that suits your personality
خودت باش


- beat the dead horse = to waste time to do something that will not succeed.
کار الکی‌ کردن


- beat someone up to =   criticize someone strongly
انتقاد شدید کردن، کسی‌ را کوباندن




- beats me = I don't know or understand (usually in answering the question)
خودم هم موندم، نمیدونم


- the beauty of something = a quality that makes something good, easy, or of value
خوبیش اینه که


- bend someone's ear = to talk with someone for a long time
مغز یکی‌  رو خوردن با پرحرفی


- bend the rules = to allow something to be done that is not usually allowed
زیر آبی‌ رفتن


- have the best of both worlds =  have the attractive features of the 2 
different things
خر و خرما  را با هم داشتن/خواستن


- choose between a rock and hard place or between the devil and deep blue sea = have 2 unpleasant choose only
بین بد و بدتر انتخاب کردن


- just between you and me = without telling to anyone else
بین خودمون ۲ تا


- bite your tongue = to stop yourself from speaking
زبانت را گاز بگیر (راجع بهش حرف نزن دیگه)