۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

حدیث مکرر عشق




سلام
امروز داشتم توی سایت بالاترین می‌گشتم که برخوردم به این عکس که عکاسش جایزه ویژهٔ یونسکو رو برده.بهش تبریک میگم. اسم این عکس حدیث عشقه.
البته این خیلی‌ قشنگه ولی‌ آیا به نظر شما این واقعا عشق میتونه باشه؟ در ایران؟من آدم منفی‌ نیستم ولی‌ تا اونجا که میبینیم و میشنویم بیشتر ازدواج‌های قدیم به خصوص در ایران بر روی نیاز زن به سرپرست بوده نه عشق. و بعد از یه مدتی‌ که زن و مرد با هم زندگی‌ کردن این حس نیاز به عادت تبدیل می‌شه. اگر به مرور زندگی‌ زنهای اون دهه و حتا جلوتر برگردیم میبینیم که هیچ کدوم اجازه انتخاب همسر رو نداشتن و تقریبا بیشتر زنها تا موقع عقد شوهر رو ندیده بودن اکثرا اختلاف سنی‌ چشمگیری با شوهرانشان داشتن. و رابطه با شوهر یک نوع باید، ترس، مظلومیت، تحقیر، و حتا در مواقعی همراه با شکنجه روحی‌ و جسمی‌ و جنسی‌ بوده.


اگر با کمی‌ دقت به همسران ایرانی‌ به خصوص قدیمی‌ تر نگاه کنیم کمتر وجه مشترکی ما بینشان دیده میشود. تعجب اینجاست که گفته میشود تفاهم و هم فکری ضامن بقای خانوادست، پس در خانواده ایرانی‌ چه چیز باعث حفظ این روابط میشود؟


ازدواج و حفظ کانون خانواده در جامعه ایران بخصوص در دههٔ ۵۰ و قبلتر و بعضا تا کنون یک عرف و یک باید از جانب زن هست. خیلی‌ از همسران فقط در شناسنامه زن و شوهر هستند ولی‌ در متن زندگی‌ ۲ غریبه. زن (بیشتر قدیمی‌) کم سواد یا بیسواد است و از نظر اقتصادی وابسته به شوهر. ترس از این که بعد از طلاق از طرف جامعه و خانواده مطرود می‌شه هم عامل دیگریست در صورتی‌ که مردها امتیاز چند همسری دارند و مغرور از انواع حمایتها از جمله قانون.
یکی‌ از صفات موکد زنان ایرانی‌ تحمل هر نوع سختیست به خاطر خودش چون راه به جایی‌ نداره، به خاطر بچه ها، حرف مردم.... فرهنگ غالب بر جامعه، و در مواقعی نادر عادت و باور تحقیر، از بین رفتن من به عنوان یک زن و متاسفانه این تنها شامل زنهای کم یا بی‌ سواد نیست، چه بسا زنانی که دارای تحصیلات عالی‌، درامد، شغل،...هستند ولی‌ همچنان به همان دلایل محکوم به زندگی مشترک. البته همه این حرفا مربوط به این عکس نبود.
نمیدونم شاید هم واقعا یک عشق شیدایی ایست.


هیچ نظری موجود نیست: