۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

تفاوت از زمین تا آسمان است




امیدوارم که از خوندن این مطلب ناراحت و عصبانی نشین و با منطق قضاوت کنین من هم خودم تا همین چند سال پیش ایران زندگی‌ می‌کردم و تمام این مراحلی رو که نوشتم رو هم خودم با خانوادم تجربه کردم. در واقع این شاید سر گذشت من هم باشه.
دیروز داشتم یه سری به وبلاگ دوستان در ایران میزدم که خوب اکثرا میانگین سنی‌ ۲۲-۲۳ سال رو داشتن و اکثرا هم دانشجو. وبلاگ‌ها تقریبا همه چند خصوصیت مشترک داشتند:
۱- قاب صفحه به رنگ تیر به خصوص مشکی‌ بود
۲- همه درگیر و ناراحت و یه جورایی ناراضی و بیشتر در حال قر زدن
۳-موزیک روی وبلاگ‌ها همش غمگین بودن
۴-اکثر نوشته‌ها تک خطی‌ و بسیار غصه دار بودن و شکایت از تنهایی داشتن
تفاوت بین جوانهای ما و اینا از زمین تا آسمون است.
متاسفانه جوانهای ایرانی‌ از کودکی درگیر یه سری مسایلی هستن که هیچ ربطی‌ به سن و سال اونا نداره اما این درگیری ذهنی‌ به این معنی‌ نیست که اونا با مسئولیت بار میان بلکه فقط روحشون رو خسته میکنه در صورتی‌ که بچه‌های اینجا در مقابل همه چی‌ مسئولن و از کودکی یاد میگیرن که چه جوری کارهای خودشون رو انجام بدن، کار کنن، و کمک خانواده و اطرافیان باشن در حالی‌ که بچه‌های ایرانی‌ هیچ وقت این چیزا به گوششون هم نخورده و هم بچه‌ها و هم پدر و مادر وظیفه پدر و مادر می‌دونن که همه اینکارها رو بکنن. 
در عوض بچه‌های اینجا خیلی‌ کم اهل درس و دانشگاه هستن در حالی‌ که در ایران بچه‌ها از سال اول دبیرستان درگیر غولی هستن به اسم کنکور. تازه بعد از کلی‌ انرژی، اعصاب خورد شدن، صرف پول هنگفت،....اگر قبول بشن اکثرا مجبورن رشته رو بخونن که دوست ندارن یا در ایران امکان کار برای اون رشته نیست.و این باعث ازدیاد بیکاری می‌شه و از همه مهمتر چون کلی‌ سرمایه گذاری روی رشته تحصیلی‌ کردن دیگه حاضر نیستن که هر جای با هر حقوقی کار کنن در واقع دچار یه احساس برتری کاذب میشن و همین بیشتر باعث نگرانی و غصه اونا میشه در صورتی‌ که جوانهای اینجا ترجیح میدن که فنّ و حرفه یاد بگیرن.
بچه‌های اینجا واقعا قدر همه چی‌ رو می‌دونن حتا قدر یه مداد ۵۰ سنتی، به جای خریدن یا گرفتن کادو‌های چند صد دلاری برای هم کار دستی‌ درست می‌کنن یا می‌رن کار می‌کنن تا پول یه هدیه در بیاد. از کودکی یاد میگیرن که باید زندگیشون رو به تنهایی درست کنن و پدر و مادر فقط به عنوان راهنما هستن یا نهایتان کمک.
در حالی‌ که بچه‌های ایران تا اونجایی‌ که من میبینم همه به دنبال کفش ووو لباس مارکدار، گوشی موبایل چند صد هزار تومانی، مدرسه چند میلیون تومانی ماشین فلان کلاس بیسار..... که خوب مطمئناً پول همهٔ اینا رو پدر و مادر با هزار سختی در مییارن و برای بچه‌ها خرج می‌کنن به این امید که اونا رو خوش بخت و شاد کنن !!!!!!!!!
در حالی‌ که فراموش کردن که آدم برای زندگی‌ و شاد بودن احتیاج به هدف داره و برای رسیدن به اون هدف هم خودش باید تلاش کنه نه پدر و مادر.
من بچه‌های رو میشناسم در اینجا که ماشین پدر یا مادر رو میشورن و در ازاش پول میگیرن.
همه اینا باعث می‌شه که قدر همه چیز رو بدونن یعنی‌ اینکه قدر زندگی‌ رو بدونن.
جوانهای ایرانی‌ متاسفانه در رویا به سر میبیرن و من نمیدونم که خودشون رو با کیا مقایسه می‌کنن، مطمئناً این نتیجه نوع تربیت است و بچه‌ها تقصیر چندانی ندارن.
این خیلی‌ واضح هست که اگر من نوعی همه چیز در اختیار داشته باشم و هیچ زحمتی هم برای اونا نکشیده باشم قدرش رو نمیدونم و حوصلم سر میره، غصه دار میشم، متوقع میشم از همه، و با بقیه دوستان رقابت می‌کنم و خانواده و پدر و مادر رو مجازات می‌کنم به خاطر چیزهای که دیگران دارن و من ندارم .
ممکنه که پدر و مادر با توجه به شرایط محیط و نداشتن امنیت کافی‌ در مکانهای فنی‌ و حرفه‌ای در ایران راحت نباشن که فرزندان خود رو در گیر کنن اما مطمئن هستم که می‌تونن در محیط خانواده به فرزندان یاد بدن که چه گونه مسئول باشن. و احساس مفید بودن و این که ممکنه دیگران به ما احتیاج داشته باشن (نه این که ما همیشه به دیگران احتیاج داشته باشین) میتونه که بچه‌ها رو شاد کنه و به زندگی‌ یه معنی بده.



۳ نظر:

ناشناس گفت...

Salam Mahsa jon,harfat kamelan doroste va manam inja ino be eyne dark kardam,hemayat in nist ke bache ra loos va tanbal va bi masooliat bar biarim va daste akhar ham azamoon talabkar bashan va be mojodati tabdil beshan vabaste va bedoon etemad be nafs!!!! Best wishes

پدرام گفت...

حرفت درسته و من کامل باش موافقم...ولی با این وضعیتی که ما دارم از این بهتترم نمیشه.ادم نمی تونه 2 دیقه با اون کسی که دوسش داره بره بیرون ...حتی خود من مامان اون کسی که دوسش دارم نمیذاره ما با هم حرف بزنیم و یواشکی حرف میزنیم ...خب به نظرت حالا من به عنوان یه جوون بایدخوش حال باشم؟؟؟

مهسا گفت...

پدرام عزیز

من بابت این مساله متاسفم (حتما تو دلت میگی‌ که خوب که چی‌؟)

- من هیچ شناختی‌ روی شما و دوست دخترت و همچنین مادر دوست دخترت ندارم که بخوام نظر بدم که آیا رابطه شما درست هست یا نه و دلیلی‌ که مادر این خانوم مخالفت میکنیه چی‌ میتونه باشه؟

-بعد اینه که خوب ناراحت باش !!!! ولی‌ آیا این ناراحتی‌ مشکل تورو حل می‌کنه؟ چرا دنبال راه حل نمیگردی؟ یک راه حل میتونه این باشه که به پدر و مادر ثابت کنید که قابل اعتماد و مستقل هستید. (این نکته فراموش نشه که وابستگی مالی به خانواده این امکان رو بهشون میده که تصمیم خود رو به نوعی تحمیل کنن).

-تمام حرف من تنها با فرزندان نبود بلکه بیشتر پدر و مادرها مخاطبم بودن، شما به عنوان پدر آینده میتونی‌ اینو در تربیت فرزندت در نظر بگیری و این روزهای خودت رو فراموش نکنی‌ (کاری که خیلی‌ از پدر و مادرها می‌کنن)

-شما میتونین نظرات این وبلاگ رو برای مادر دوست دخترت پرینت بگیری و نظرش رو بپرسی‌